داستان فیلم خانم یایا
فیلم «خانم یایا» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی، داستان دو باجناق ایرانی به نامهای ناصر (با بازی رضا عطاران) و مرتضی (با بازی حمید فرخنژاد) را روایت میکند که برای انجام امور تجاری به پاتایا در تایلند سفر میکنند. آنها به همسرانشان گفتهاند که به شانگهای چین رفتهاند، اما در واقع در پاتایا هستند. در این سفر، آنها با زنی مرموز به نام خانم یایا مواجه میشوند که حضورش در مکانهای مختلف، آنها را دچار سردرگمی و ترس میکند.
خانم یایا شخصیتی است که در طول فیلم بهعنوان نمادی از تایلند و جذابیتهای آن به تصویر کشیده میشود. او در موقعیتهای مختلفی ظاهر میشود و پیشنهادهایی به ناصر و مرتضی میدهد که آنها را در موقعیتهای دشواری قرار میدهد. این دو شخصیت، با وجود تمایل به تجربههای جدید، به دلیل ترس از عواقب احتمالی و قضاوتهای اجتماعی، از پذیرش پیشنهادهای خانم یایا سر باز میزنند.
در نهایت، ناصر و مرتضی تصمیم میگیرند زودتر از موعد به تهران بازگردند تا از دست خانم یایا خلاص شوند. اما حتی در این تصمیم نیز با ممانعت او مواجه میشوند. حضور همهجانبه خانم یایا که مرزهای واقعیت و تخیل را به چالش میکشد، ناصر و مرتضی را مجبور میکند در اتاقشان در هتل بمانند و از گشتوگذار در شهر محروم شوند.
فیلم «خانم یایا» با استفاده از لوکیشنهای جذاب و بازیگران مطرح، سعی در ارائه داستانی متفاوت دارد. اما به دلیل روایت گنگ و عدم انسجام در داستان، نتوانسته است انتظارات مخاطبان را برآورده کند. حضور مداوم و مرموز خانم یایا و واکنشهای دو شخصیت اصلی به او، بهعنوان نمادی از ترسها و محدودیتهای اجتماعی، به تصویر کشیده شده است.
در پایان، فیلم با تصمیم ناصر و مرتضی برای بازگشت به تهران به پایان میرسد، اما حضور مداوم و کنترلگر خانم یایا نشان میدهد که آنها همچنان درگیر ترسها و محدودیتهای خود هستند.