داستان فیلم زیبای خفته
داستان «زیبای خفته» یکی از افسانههای کلاسیک است که در طول قرنها به اشکال مختلف روایت شده است. این داستان درباره شاهزادهخانمی است که به دلیل نفرین یک جادوگر، به خواب عمیقی فرو میرود و تنها با بوسهای از عشق واقعی بیدار میشود.
خلاصه داستان
در نسخهای از این داستان، پادشاه و ملکه پس از سالها انتظار، صاحب دختری به نام اورورا میشوند. برای جشن تولد او، پریهای مهربان دعوت میشوند تا به او هدایایی بدهند. اما یک جادوگر بدجنس به نام مالفیسنت که دعوت نشده بود، از این موضوع خشمگین میشود و اورورا را نفرین میکند تا در شانزدهسالگی با لمس دوک نخریسی بمیرد. یکی از پریها نفرین را تغییر میدهد تا اورورا به جای مرگ، به خواب عمیقی فرو رود که تنها با بوسهای از عشق واقعی شکسته میشود.
پایان داستان
در پایان، شاهزادهای شجاع به نام فیلیپ با مالفیسنت مبارزه میکند و او را شکست میدهد. سپس به قلعه میرود و اورورا را میبوسد. با این بوسه، اورورا از خواب بیدار میشود و طلسم شکسته میشود. در نهایت، اورورا و فیلیپ ازدواج میکنند و با خوشبختی زندگی میکنند.
تأثیرات فرهنگی
این داستان در فرهنگهای مختلف به اشکال گوناگون روایت شده است. نسخههای اولیه آن شامل عناصر تاریکتری بودند که در بازنویسیهای مدرن تعدیل شدهاند. به عنوان مثال، در نسخهای از جیامباتیستا باسیل، پادشاهی به نام تالیا را در خواب مییابد و بدون رضایت او با او همبستر میشود. تالیا در خواب دو فرزند به دنیا میآورد و در نهایت با پادشاه ازدواج میکند.
نقد و بررسی
برخی منتقدان معتقدند که تمرکز داستان بر زیبایی ظاهری و نجات توسط شاهزاده ممکن است پیامهای نادرستی به مخاطبان، بهویژه کودکان، منتقل کند. این نگرانی وجود دارد که چنین داستانهایی میتوانند اعتمادبهنفس کودکان را کاهش دهند و آنها را به این باور برسانند که زیبایی ظاهری مهمترین ویژگی است.
نتیجهگیری
«زیبای خفته» داستانی است که در طول زمان به اشکال مختلف روایت شده و تأثیرات فرهنگی گستردهای داشته است. با این حال، نقدهایی نیز به آن وارد شده است که باید در نظر گرفته شوند.