معنی درس سوم فارسی یازدهم در امواج سند (آرایه ها + کلمات)

در این بخش، به توضیح درس سوم کتاب فارسی پایه یازدهم با عنوان “در امواج سند” می‌پردازیم. این توضیحات شامل معنی بیت‌های شعر و واژه‌های مهم آن است.

**معنی بیت:**

به مغرب سینه مالان قرص خورشید

**توضیح:**
در این بیت، شاعر صحنه غروب آفتاب را به تصویر می‌کشد. او می‌گوید که قرص خورشید در حالی که به سمت مغرب در حرکت است، همچون کسی که سینه خود را می‌مالد، در افق محو و ناپدید می‌شود. این بیان، یک تصویر زیبا و شاعرانه از پایان روز است.

معنی درس سوم فارسی یازدهم در امواج سند (آرایه ها + کلمات)

نام درس: درس سوم — نیکی
موضوع: درک معنای واژه‌ها و مفهوم شعر

در این بخش، می‌خواهیم با معنی کلمات و عبارات موجود در شعر آشنا شویم. هدف این است که بتوانیم مفهوم کلی شعر را بهتر و راحت‌تر درک کنیم. با یادگیری معنای واژه‌های دشوار، می‌توانیم منظور شاعر را واضح‌تر بفهمیم و ارتباط بهتری با شعر برقرار کنیم. این کار به ما کمک می‌کند تا زیبایی‌های پنهان در شعر را نیز کشف کنیم.

معنی به مغرب سینه مالان قرص خورشید

در صفحه‌های ۲۸، ۲۹ و ۳۰ کتاب فارسی یازدهم، شعری با مضمون عرفانی و اخلاقی قرار دارد که دربارهٔ ارزش علم و دانش واقعی سخن می‌گوید. شاعر در این ابیات توضیح می‌دهد که علم حقیقی، علمی است که انسان را به خدا نزدیک کند و در دل اثر بگذارد، نه اینکه فقط در حد حرف و سخن باقی بماند.

او می‌گوید: اگر علم تو فقط در زبانت باشد و به رفتار و کردارت راه نیابد، مانند درختی است که بی‌ثمر مانده و میوه‌ای ندارد. در ادامه تأکید می‌کند که دانش باید همراه با عمل باشد و آدمی را از غرور و خودبینی دور کند.

در بخش دیگری از شعر، شاعر به این نکته اشاره دارد که علم اگر با ایمان و پاکی نیت همراه نباشد، نه تنها سودی ندارد، بلکه ممکن است باعث گمراهی نیز بشود. در پایان، از خواننده می‌خواهد که از دانش برای رسیدن به کمال و شناخت حقایق عالم استفاده کند، نه برای فخر فروشی یا بحث‌های بی‌ثمر.

۱-به مغرب، سینه مالان قرص خورشید نهان می‌گشت پشت کوهساران

خورشید به آرامی و در سکوت، در پشت کوه‌ها ناپدید می‌شد. (این صحنه نشان‌دهنده افول قدرت و عظمت حکومت خوارزمشاهیان بود.)

حوزه زبانی:
سینه‌مالان: به معنی حرکت کردن به حالت سینه‌خیز (یک صفت فاعلی مرکب و کوتاه)

حوزه ادبی:
قالب: چهارپاره یا دوبیتی پیوسته
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (مخصوص رشته علوم انسانی)
حرکت سینه‌خیز خورشید: استفاده از آرایه تشخیص

۲- فرومی‌ریخت گردی زعفران رنگ به روی نیزه‌ها و نیزه داران

خورشید، نور طلایی رنگش را مانند پودری زعفرانی روی نیزه‌ها و جنگجویانی که نیزه به دست داشتند، می‌پاشید.

**قلمرو زبانی:**
فعل «فرومی‌ریخت» از بن ماضی «فروریخت» و بن مضارع «فروریز» ساخته شده است.

**قلمرو ادبی:**
– «گرد زعفران رنگ»: کنایه از پرتوهای خورشید است.
– «گردی زعفران رنگ»: به معنای گردی شبیه به زعفران است (شباهت دارد).
– واژه‌آرایی: در این بیت، واژه «نیزه» تکرار شده و باعث زیبایی و تأکید شده است.

۳- ز هر سو بر سواری غلت می خورد تن سنگین اسبی تیر خورده

اسب‌های زخمی از هر طرف بر روی سوارانشان می‌افتادند.

**قلمرو زبانی:**
سنگین: پُروزن

**قلمرو ادبی:**
واج‌آرایی با حرف «ر»

۴- به زیر باره می نالید از درد سوار زخم دار نیم مرده

سربازی که زخمی و نیمه جان بود، زیر بدن بی‌جان اسبش افتاده بود و از شدت درد ناله می‌کرد.

**باره:** اسب

**صنعت ادبی:** واج‌آرایی با حرف «ر»

۵- نهان می‌گشت روی روشن روز به زیر دامن شب در سیاهی

روز روشن پشت سیاهی شب ناپدید می‌شد.

**واژه‌شناسی:**
نهان: یعنی پنهان

**صنایع ادبی:**
– جانبخشی به روز و دامن شب
– واژه «روز» به جای خورشید به کار رفته است
– تقابل معنایی بین روز و شب
– تکرار آهنگین صدای «ر» در متن

۶- در آن تاریک شب می‌گشت پنهان فروغ خرگه خوارزمشاهی

در آن شب تاریک، روشنایی و قدرت خیمه حکومت خوارزمشاهیان نیز رو به خاموشی می‌رفت و از بین می‌رفت.

۷- به خوناب شفق در دامن شام به خون آلوده ایران کهن دید

جلال‌الدین در زمان غروب، به رنگ قرمز آسمان خیره شد و با خود اندیشید که ایران باشکوه چگونه در گرداب خون فرو خواهد رفت.

**قلمرو زبانی:**
شفق: سرخی آسمان در هنگام غروب
شامگاه: زمان غروب آفتاب

**قلمرو ادبی:**
خوناب شفق: ترکیبی که سرخی آسمان را به خون تشبیه می‌کند
دامن شام: ترکیبی که شب را مانند دامنی پهن‌شده تصویر می‌کند

۸- در آن دریای خون در قرص خورشید غروب آفتاب خویشتن دید

هنگام غروب، خورشید سرخ‌فام را دید که مانند دریایی از خون به نظر می‌رسید. در آن صحنه، نابودی و پایان قدرت خودش را نیز مشاهده کرد.

۹- چه اندیشید آن  دم، کس ندانست که مژگانش به خون دیده تر شد

کسی نفهمید آن لحظه در ذهن جلال‌الدین چه گذشت که از شدت غم، چشمانش را با اشک و خون تر کرد.

۱۰- چو آتش در سپاه دشمن افتاد ز آتش هم کمی سوزنده تر شد

جلال‌الدین با قدرت و شدت بسیار به لشکر مغول یورش برد. شدت حمله‌ی او مانند آتش بود، بلکه از آتش هم سوزاننده‌تر بود.

**بررسی واژه‌ها و زیبایی‌های ادبی:**
– **واژه:** “چو” به معنای “مانند” است.
– **زیبایی‌های ادبی:**
– **تشبیه:** حمله‌ی او به آتش تشبیه شده است.
– **واژه‌آرایی:** از کلمه‌ی “آتش” برای ایجاد این تصویر پرتوان استفاده شده است.
– **اغراق:** با گفتن “سوزنده‌تر از آتش”، بر شدت حمله تأکید شده است.

۱۱- در آن باران تیر و برق پولاد میان شام رستاخیز می‌گشت

جلال‌الدین در میان میدان نبرد ایستاده بود. تیرها از هر سو مانند قطرات باران به سوی او می‌بارید و تیغه شمشیرها در هوا برق می‌زد. صحنه جنگ آنچنان هولناک و پرهیاهو بود که انسان را به یاد روز قیامت می‌انداخت و او در همین میدان، شجاعانه می‌جنگید.

**قلمرو زبانی:**
برق: درخشش
پولاد: فولاد

**قلمرو ادبی:**
باران تیر: تشبیه تیرها به باران
پولاد: به جای شمشیر به کار رفته است
شام رستاخیز: اشاره به صحنه جنگ دارد

۱۲- در آن دریاى خون در دشت تاریک به  دنبال سر چنگیز می‌گشت

در آن شب تاریک و در آن صحرای پهناور که از اجساد کشته‌شدگان، همچون دریایی از خون شده بود، جلال‌الدین در پی چنگیز می‌گشت تا او را از پای درآورد و نابود کند.

۱۳- بدان شمشیر تیز عافیت سوز در آن انبوه، کار مرگ می‌کرد

جلال‌الدین با شمشیر تیز و مرگبار خود، سربازان مغول را از پای درمی‌آورد و نابود می‌کرد.
در بخش واژگان:
– عافیت به معنای تندرستی است.
– عافیت‌سوز به معنای برنده و کشنده است.
در بخش ادبی:
– “کار مرگ کردن” کنایه از کشتن است.
– “انبوه” به معنای ازدحام و جمعیت زیاد است.

۱۴- ولی چندان که برگ از شاخه می‌ریخت دو چندان می‌شکفت و برگ می‌کرد

سربازان مغول آنقدر زیاد بودند که با وجود کشته شدن تعداد زیادی از آنها، بلافاصله افراد جدیدی جایگزین میشدند و جمعیتشان کم نمی‌شد.

۱۵- میان موج می‌رقصید در آب به رقص مرگ، اخترهای انبوه

ستاره‌های پرشمار آسمان، تصویر خود را در آب‌های رودخانه می‌دیدند و حرکاتشان همچون رقصی مرگبار به نظر می‌رسید.

۱۶- به رود سند می‌غلتید بر هم ز امواج گران کوه از پی کوه

سپاهیان ایران در رود سند همچون کوه‌های عظیمی بودند که بر روی هم می‌غلطیدند و کشته می‌شدند.

**واژه‌شناسی:**
گران: سنگین و بزرگ

**صنایع ادبی:**
کوه: اشاره به ارتش ایران
امواج گران: اشاره به هجوم سهمگین

۱۷- خروشان، ژرف، بی پهنا، کف آلود دل  شب می‌درید و پیش می‌رفت

رود خروشان سند در دل تاریکی شب پیش می‌رفت. این رودخانه بسیار عمیق، پهن و پر از کف بود و با سر و صدای زیاد، راه خود را در میان سیاهی ادامه می‌داد.

۱۸- از این سدّ روان، در دیده شاه ز هر موجی هزاران نیش می‌رفت

هر موج این رودخانه، مانند یک دیوار بلند، راه فرار جلال‌الدین را می‌بست. هر موج، همچون هزاران نیش ریز و درشت، به چشمانش فرود می‌آمد و او را می‌آزرد. [چون رودخانه مانع فرار او و خانواده‌اش شده بود.]

**واژه‌شناسی:**
دیده: چشم

**صنایع ادبی:**
سد روان: اشاره‌ای استعاری به رود سند / نیش در دیده رفتن: کنایه از دیدن رنج و آزار؛ هر موج مانند نیشی بود که به چشم پادشاه فرو می‌رفت.

۱۹- ز رخسارش فرومی‌ریخت اشکی بنای زندگی بر آب می‌دید

اشک‌هایش بی‌اختیار از چشمانش سرازیر می‌شد و در آن لحظه، به خوبی می‌فهمید که زندگی‌اش رو به پایان است.

**بررسی واژه‌ها:**
واژهٔ “رخسار” به معنای “چهره” است.

**زیبایی‌های ادبی:**
عبارت “بنای زندگی” یک ترکیب توصیفی است که زندگی را به یک ساختمان تشبیه می‌کند.
اصطلاح “بنای چیزی را بر آب دیدن” به این مفهوم است که آن چیز، پایدار و ثابت نیست و به زودی از بین می‌رود.

۲۰- در آن سیماب گون امواج لرزان خیال تازه ای در خواب می‌دید

در میان آب‌های ناآرام و درخشان رود سند، جلال‌الدین اندیشه‌ی تازه‌ای در سر پروراند.

**واژه‌ها:**
سیماب: همان فلز جیوه است.
گون: به معنای “مانند” است.

**زیبایی‌های ادبی:**
سیماب‌گون: رود را به جیوه تشبیه کرده که درخشان و ناآرام است.
خیال در خواب دیدن: کنایه از برنامه‌ریزی و نقشه کشیدن در ذهن است.

۲۱- به یاری خواهم از آن سوی دریا سوارانی زره پوش و کمان گیر

از آن سوی دریا، سربازانی شجاع و جنگنده را می‌بینم.

**توضیح کلمات:**
زره: لباس جنگی

**زیبایی ادبی:**
واژه‌های «زره پوش» و «کمان گیر» به جنگجویان دلیر اشاره دارند.

۲۲- دمار از جان این غولان کشم سخت بسوزم خانمان‏‌هاشان به شمشیر

من مغولان را به سختی از بین خواهم برد و با جنگ، همه خانه و زندگی آنان را نابود خواهم کرد.

۲۳- شبی آمد که می‌باید فدا کرد به راه مملکت فرزند و زن را

معنی: شبی فرا می‌رسد که او باید جان همسر و کودکانش را در راه میهن فدا کند.

قلمرو زبانی: مملکت: میهن
قلمرو ادبی: فرزند، زن: هماهنگی معنایی

۲۴- به پیش دشمنان استاد و جنگید رهاند از بند اهریمن، وطن را

در برابر این دشمنان مقاومت کرد و میهن را از چنگال شیطان رهایی بخشید.
قلمرو زبانی: استاد: به معنای مقاومت و پایداری کرد / رهاند: به معنای آزاد و نجات داد / بند: به معنای اسارت و بندگی
قلمرو ادبی: اهریمن: شیطان، نمادی از دشمن / در مقابل کسی ایستادن: اشاره به مقاومت و پایداری دارد / اهریمن: نمادی از چنگیز

۲۵- شبی را تا شبی با لشکری خرد  ز تن‌ها  سر، ز سر‌ها خود افکند

یک شب کامل، جلال‌الدین به همراه گروه کوچکی از یارانش، با دشمنان درگیر شد. در این نبرد، او و همراهانش موفق شدند سرهای سربازان مغول را از بدنشان جدا کنند و کلاه‌خودهایشان را نیز از سرشان بیندازند و آن‌ها را از پای درآورند.

**قلمرو زبانی:**
شبی تا شبی: یک روز و شب کامل
خرد: کم‌عدد و کوچک
خود: کلاه محافظ سر (کلاه‌خود)

**قلمرو ادبی:**
تن و سر: هم‌آوایی و تناسب لفظی
تکرار واژه: شب، سر
تکرار آوا: صدای «ش»
از سر خود افکندن: کنایه از کشتن و جدا کردن سر از بدن

۲۶- چو لشکر گرد بر گردش گرفتند چو کشتی، بادپا در رود افکند‍‍‍‍‍‍

وقتی لشکر مغول او را از همه طرف محاصره کردند، اسب تندروی خود را همچون کشتی به دریا راند.

**توضیح کلمات:**
– **چو (اول):** به معنای “هنگامی که” است.
– **گرد بر گرد:** یعنی “از هر طرف” یا “پیرامون”.
– **چو (دوم):** به معنای “مانند” یا “شبیه” است.
– **بادپا:** این صفت برای اسب به کار رفته و به معنای “تندرو” و “سریع‌السیر” است.

**زیبایی‌های ادبی:**
– **چو کشتی:** در اینجا حرکت اسب به حرکت کشتی در دریا تشبیه شده است.
– **بادپا:** اسب به باد تشبیه شده تا سرعت آن را نشان دهد.
– **واج‌آرایی:** تکرار آواهای «گ» و «ر» و «د» در کلماتی مانند “گرد” و “گردید” که به جمله آهنگ خاصی بخشیده است.
– **جناس:** کلمه «چو» دو بار با دو معنی متفاوت (هنگامی که / مانند) به کار رفته است.

۲۷- چو بگذشت، از پس آن جنگ دشوار  از آن دریای بی پایاب، آسان

هنگامی که جلال‌الدین از آن نبرد سخت جان سالم به در برد، به راحتی از آن رودخانه عمیق عبور کرد.

۲۸- به فرزندان و یاران گفت چنگیز که گر فرزند باید، باید این سان

چنگیز به همراهان و فرزندانش گفت: اگر کسی می‌خواهد پسری داشته باشد، باید مانند جلال‌الدین باشد که بسیار شجاع و دلاور است.

**بررسی واژگان:**
– **گر:** به معنای “اگر”
– **سان:** به معنای “مانند” یا “شبیه”

**صنعت ادبی:**
– **واژه‌آرایی:** چینش هنرمندانه واژه‌ها برای تأثیرگذاری بیشتر

۲۹- به پاس هر وجب خاکی از این ملک چه بسیار است، آن سرها که رفته

برای نگهداری و محافظت از هر بخش کوچکی از این سرزمین، انسان‌های بزرگ و شجاعی جان خود را از دست داده‌اند.

۳۰- ز مستی بر سر هر قطعه زین خاک خدا داند چه افسرها که رفته

معنی: خداوند آگاه است که چه انسان‌های بزرگی برای عشق به این سرزمین و دفاع از هر وجب از این خاک، جنگیدند و جان خود را فدا کردند.

قلمرو زبانی:
افسر: به معنی صاحب‌منصب و همچنین تاج پادشاهان است.

قلمرو ادبی:
ز مستی: یعنی از روی عشق و دلبستگی به وطن
افسر: اشاره به فرماندهان و سرداران دارد
خاک: کنایه از سرزمین ایران
رفته: اشاره به کسانی که از دنیا رفته‌اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن