بیوگرافی و زندگی نامه بابک جهانبخش

بیوگرافی بابک جهانبخش

بابک جهانبخش، که نام اصلی او علی جهانبخش است، در اولین روز فروردین ماه سال ۱۳۶۲ به دنیا آمد. او به عنوان یک خواننده و آهنگساز ایرانی شناخته می‌شود و در این زمینه بسیار معروف است.

منوی دسترسی سریع

خلاصه‌ای از زندگی و فعالیت‌های هنری
صفحه رسمی اینستاگرام بابک جهانبخش
آغاز راه هنری
تحصیلات و آموزش
همکاری با برنامه خندوانه
دلبستگی به حیوانات و طبیعت
ارتباط خانوادگی با علیرضا جهانبخش
پیمان زناشویی با مروارید شهریاری
جدایی از همسر
ازدواج دوم
سبک موسیقی که به آن علاقه دارد
برگزاری کنسرت در داخل و خارج از کشور
مسئله ممنوع‌الخروجی و پس‌گیری گذرنامه
مجموعه آهنگ‌های منتشرشده
برنامه‌های اجرای زنده
نماهنگ‌های ساخته‌شده
حضور در برنامه‌های تلویزیونی
جایزه‌ها و افتخارات
گفت‌وگوهای اختصاصی با بابک جهانبخش

خلاصه زندگی نامه

نام اصلی: علی جهانبخش
نام مستعار: بابک جهانبخش
تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۶۲
زادگاه: بوخوم، آلمان
سبک موسیقی: پاپ
سازهایی که می‌نوازد: پیانو، گیتار، کیبورد
سال‌های فعالیت: از سال ۱۳۸۴ تا امروز
شرکت‌های تولیدکننده آثار: اکسیر نوین و آوای فَروَهَر
سازهای تخصصی: پیانو و گیتار
آلبوم‌های معروف: من و بارون، مدار بی‌قراری، زندگی من، حالم خوبه، چی شده

اینستاگرام بابک جهانبخش

صفحه رسمی بابک جهانبخش در اینستاگرام با این آدرس در دسترس است:
babakjahanbakhshoriginal@

شروع فعالیت هنری

بابک جهانبخش از پنج سالگی و در آلمان، نواختن پیانو را نزد یک مربی آلمانی در یک مدرسه موسیقی آزاد آغاز کرد. وقتی پدرش تحصیلاتش در آلمان پایان یافت، آنها به ایران بازگشتند و علاقه بابک به موسیقی بیشتر شد. به همین دلیل، یادگیری موسیقی شرقی را به طور جدی و گسترده دنبال کرد. گفته می‌شود اولین کسی که بابک را به سوی خوانندگی سوق داد، مجتبی میرزاده، از آهنگسازان پیشکسوت ایران، بود. او در کلاس‌های آموزشی جدیدی شرکت کرد و در سن ۱۴ سالگی و در سال ۱۳۷۶، توانست مجوز رسمی خود را از صدا و سیمای ایران دریافت کند که توسط محمدعلی معلم امضا و تأیید شد. در همان سال، یک اثر برای صدا و سیما تولید و ارائه کرد. بسیاری از کارشناسان، بابک جهانبخش را یکی از بهترین خوانندگان پاپ ایران می‌دانند.

در ابتدای فعالیت هنری، بابک جهانبخش به موسیقی پاپ سنتی علاقه داشت و همین مسیر را ادامه داد. اما بر اساس توصیه یکی از استادان موسیقی، سبک خود را از پاپ سنتی به پاپ تغییر داد و به همین دلیل برای چند سال، فعالیتش را کاهش داد. با این حال، در این مدت دست از تلاش برنداشت و به فراگیری دوره‌های دیگر موسیقی پرداخت.

تحصیلات

جهانبخش تحصیلات خود را بعد از گرفتن دیپلم در رشته علوم تجربی به پایان رساند و علاوه بر آن، یک مدرک در زمینه تنظیم و صداگذاری موسیقی نیز دریافت کرده است.
او دلیل ادامه ندادن تحصیلاتش را این‌طور توضیح می‌دهد:
در سال ۱۳۷۹ وقتی ۱۷ ساله بودم، برای آزمون خوانندگی و سلفژ به وزارت ارشاد رفتم که از بین ۴۰۰ نفر پذیرفته شدم و توانستم مجوز لازم برای صدایم را بگیرم.
پس از این اتفاق، پدرم برای سومین بار تحت عمل جراحی قرار گرفت و تقریباً یک سال در بیمارستان بستری شد. از آنجا که من تنها پسر خانواده هستم، دیگر وقتی برای ادامه درس و تحصیل نداشتم و به همین دلیل، تحصیلاتم را تا مقطع دیپلم متوقف کردم.

بابک جهانبخش و برنامه خندوانه

بابک جهانبخش در برنامه خندوانه رامبد جوان تعریف کرد که:
خانواده ما به خاطر تحصیلات پدر، مدتی در آلمان زندگی می‌کرد. من در بچگی خیلی به موسیقی و خوانندگی علاقه‌ای نداشتم و بیشتر عاشق فوتبال بودم. حتی چندباری در ترکیب تیم بوخوم بازی کردم. اما چون پدرم به موسیقی خیلی علاقه داشت، شرایط یادگیری آن را برایم فراهم کرد. با این حال، من به موسیقی کلاسیک و نواختن پیانو رغبتی نشان نمی‌دادم و انگیزه‌ای برای یادگیری آن نداشتم.

او ادامه داد: وقتی پدرم تحصیلاتش در آلمان تمام شد، به ایران بازگشتیم. در ایران هم بیشتر وقتم را به فوتبال گذراندم و در تیم‌های نوجوانان باشگاه استقلال بازی کردم. با بچه‌های محل قرار گذاشتیم هفته‌ای یک بار، بعد از فوتبال، در خانه یکی از ما جمع شویم. در همین دورهمی‌ها، گاهی برای دوستانم آواز می‌خواندم. تا اینکه یک روز، یکی از دوستانم که پدرش در زمینه موسیقی فعال بود، به من گفت پدرش صدای مرا پسندیده و می‌خواهد با من آشنا شود.

جهانبخش گفت: پدر دوستم پیشنهاد داد که زیر نظر او موسیقی را به صورت جدی یاد بگیرم. از آنجا که او با صدا و سیما هم همکاری داشت، مرا به آنجا معرفی کرد تا یک تست خوانندگی بدهم. در نهایت، وقتی ۱۴ ساله بودم، توانستم مجوز خوانندگی بگیرم و اولین آهنگم را ضبط کنم.

علاقه به حیوانات

بابک جهانبخش از بچگی عاشق حیوانات بود و از چندین حیوان خانگی مراقبت می‌کرد. از جمله حیواناتی که در خانه داشت می‌توان به همستر، خرگوش و لاک‌پشت اشاره کرد. همچنین برای مدت کوتاهی هم طوطی و کاسکو داشت.

او گفته که سگ و گربه هم از حیوانات مورد علاقه‌اش هستند، اما به دلیل حساسیتی که پیدا کرده، نمی‌تواند از آن‌ها در خانه نگهداری کند. به نظر او سگ حیوان بسیار باوفا و مسئولیت‌پذیری است. او اضافه کرده که اگر روزی پسرش درخواست داشتن یک حیوان خانگی را بکند، به فکر تهیه یک سگ برای او خواهد بود.

نسبت او با علیرضا جهانبخش

همیشه برای خیلی از مردم این سوال پیش می‌آید که آیا بابک جهانبخش، خواننده، با علیرضا جهانبخش، فوتبالیست، فامیل هستند یا نه. مشخص شده که این دو نفر با هم نسبتی ندارند. بابک جهانبخش اهل تهران است، در حالی که علیرضا جهانبخش اصلیتش به رودبار در استان گیلان برمی‌گردد. با این حال، هر دو نفر از افراد سرشناس و محبوب هستند و طرفداران زیادی دارند.

ازدواج با مروارید شهریاری

بابک جهانبخش در حین اجرای یکی از کنسرت‌هایش در شهر لندن، با مروارید شهریاری که بعدها همسر اولش شد، آشنا گردید. پس از مدتی که با هم دوست بودند، تصمیم گرفتند ازدواج کنند و زندگی جدیدی را در کنار یکدیگر شروع کنند.

بیوگرافی مروارید شهریاری

مروارید شهریاری در تهران به دنیا آمد و در رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. او یک شرکت تجاری دارد و همچنین کتابی تخصصی در زمینه بازرگانی را ترجمه کرده است.

طلاق بابک جهانبخش

گفته می‌شود که مروارید شهریاری، همسر اول جهانبخش، یکی از حامیان مالی کنسرت او در لندن بود. پس از مدتی، این زوج بدون اطلاع‌رسانی به رسانه‌ها و به صورت کاملاً محرمانه، به دلایل نامعلومی از هم جدا شده و طلاق گرفتند. ثمره این ازدواج، یک پسر به نام آرتا است.

ازدواج مجدد

بابک جهان‌بخش پس از جدایی از همسر اولش، در سال ۱۳۹۶ با پریا پرتوی فرد ازدواج کرد. او در ابتدا به مناسبت تولد پریا، عکسی از او در فضای مجازی منتشر کرد و نوشت که برای پرهیز از یکنواختی و بی‌هدفی در زندگی، تصمیم به ازدواج مجدد گرفته است. پریا که دومین همسر بابک است، طراح لباس و مدل است. صفحه اینستاگرام او را در ادامه می‌بینید:
@paryapartovifard

نوع موسیقی مورد علاقه

بابک جهانبخش گفته که معمولاً وقتی در ماشین است، به آهنگ‌های میکس‌شده و ترکیبی گوش می‌دهد. او همچنین اشاره کرده که شنیدن صدای هنرمندانی مانند داریوش رفیعی، استاد بنان و سالار عقیلی حال و هوایش را بهتر می‌کند و روی روحیه‌اش تأثیر مثبت می‌گذارد.

کنسرت در ایران و خارج

بابک جهانبخش اولین کنسرت خود را در سال ۱۳۸۷ در شهر لندن و خارج از ایران برگزار کرد. سپس در سال ۱۳۸۹، پس از انتشار سومین آلبومش به نام «احساس»، یک کنسرت نیز در تهران روی صحنه برد.

ممنوع‌الخروجی و ضبط گذرنامه

در روز نوزدهم دی‌ماه سال ۱۴۰۱، بابک جهانبخش در صفحه اینستاگرام خود اعلام کرد که با ممنوع‌الخروجی مواجه شده و گذرنامه‌اش توقیف شده است.
او در پست خود نوشت: «بدون هیچ دلیل منطقی، سفر و برنامه‌های کاری‌ام کاملاً به هم ریخت.»

این خواننده پاپ در ادامه توضیح داد: «حتی پس از آنکه به دادگاه مراجعه کردم و تعهد دادم که در خارج از کشور فعالیت کاری نداشته باشم، باز هم هیچ پاسخی دریافت نکردم.»

آلبوم‌ها

بابک جهانبخش اولین آلبومش را در سال ۱۳۸۲ منتشر کرد. سپس در سال ۱۳۸۴، دومین آلبوم خود با عنوان «چی شده» را ارائه داد و در همان سال به عنوان پدیده دوم سال شناخته شد. پس از آن، او با انتشار آلبوم «من و بارون»، فصل تازه‌ای در کار هنری خود آغاز کرد. در این آلبوم، ترانه «من و بارون» با همراهی رضا صادقی و چند خواننده محبوب دیگر اجرا شد. این ترانه در فهرست صد آهنگ برتر سال ۲۰۱۲ رادیو جوان، جایگاه سیزدهم را به دست آورد.

کنسرت‌ها

بابک جهانبخش در طول دوران فعالیت هنری خود، در جشنواره موسیقی فجر شرکت کرده است. او در پنجمین دوره جشنواره موسیقی مقاومت که در ۲۳ مرداد ۱۳۹۲ برگزار شد، به همراه چهار خواننده دیگر به اجرای آهنگ پرداخت. یکی از قطعاتی که در این جشنواره برای اولین بار اجرا شد، ترانه‌ای با نام «جاده عشق» بود که شعری حماسی از محسن شیرالی داشت. همچنین از آثار برجسته‌ای که بابک جهانبخش در این رویداد اجرا کرد، می‌توان به آهنگ‌های «من و بارون» و «دریا» اشاره کرد.

در سال ۱۳۹۹، هنگامی که همه‌گیری ویروس کرونا به بیشترین حد خود رسیده بود، بابک جهانبخش تصمیم گرفت یک کنسرت آنلاین در روزهای ۲۶ و ۲۷ آذر ماه برگزار و پخش کند. پس از این اجرا، او به دلیل سکته قلبی و انسداد سه رگ اصلی قلب، در بیمارستان بستری شد. پس از انجام عمل جراحی قلب باز و طی کردن دوران بهبود در بخش مراقبت‌های ویژه، در نهایت از بیمارستان مرخص شد.

موزیک ویدیو

برنامه «اینا یعنی عشق» با اجرای امین شاکرمحمد و قاسمیان، ویژه نوروز ۱۳۹۵ از شبکه یک پخش شد.
در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۹۵، برنامه «یه ساعت فکر راحت» با اجرای وحید امینی و حمید امینی و با گروه تولیدی حمید رضائیان و ایمان صادقی ارائه شد.
ششم قطعه آلبوم «حالم خوبه» با نام «شاید» توسط آرش رئوف و اکسیر نوین در ۵ اسفند ۱۳۹۵ منتشر شد.
تیتراژ برنامه نوروزی «بوی عیدی» با اجرای مژده لواسانی در نوروز ۱۳۹۶ از شبکه یک سیما پخش شد.
در تیرماه ۱۳۹۶ نیز قطعه «منظومه احساس» توسط وحید امینی و اکسیر نوین ارائه گردید.

اجراهای تلویزیونی

بابک جهانبخش در برنامه‌های مختلفی از صدا و سیما حضور داشته و قطعات زیادی را اجرا کرده است. او در برنامه ویژه شب یلدا از شبکه سه، به مجری‌گری احسان علیخانی، قطعات «من و بارون» و بخشی از «دوست دارم» را به صورت زنده خواند.

همچنین، ترانه‌هایی مانند «بخشیدمت»، «کاسهٔ گندم»، «دریا»، «منو از یاد ببر»، «عاشقم کن» و «افسانه» با صدای او، به صورت ضبط‌شده در برنامه رادیو هفت از شبکه آموزش پخش شده است.

او دو بار در برنامه «خوشا شیراز» شرکت کرد و آهنگ‌هایی مثل «عاشقم کن»، «انگیزه»، «گذشته»، «دوست دارم» و «چی شده» را اجرا کرد. در ویژه‌برنامه نوروز ۱۳۹۰ شبکه دو نیز آهنگ «پناهم بده» را خواند.

در یک برنامه نوروزی دیگر در سال ۱۳۹۰ با مجری‌گری رضا رشیدپور، ترانه‌های «دوست دارم» و «رفتی و شکستی» را اجرا کرد. همچنین آهنگ «دوست دارم» در ویژه‌برنامه تحویل سال ۱۳۹۱ با نام «کافه ترانه» از شبکه دو پخش شد.

حضور او در برنامه «نیمروز» شبکه سه و استفاده از ترانه «عاشقم کن» به عنوان تیتراژ این برنامه، از دیگر فعالیت‌هایش بوده است. علاوه بر این، در برنامه «ساعت ۲۵» شبکه تهران با مجری‌گری محمودرضا قدیریان حاضر شد و ترانه‌ای برای تیتراژ برنامه «برف می‌باره» در شب یلدا اجرا کرد.

در ویژه‌برنامه نوروز ۱۳۹۴ با مجری‌گری احسان علیخانی، به همراه پسرش حاضر شد و بخشی از آهنگ «برف» را به صورت زنده خواند. او در این برنامه توضیح داد که ترانه «ایدئال» از آلبوم «من و بارون» را برای پسرش «آرتا» ساخته و موزیک ویدیوی آن نیز پخش شد.

حضور در برنامه «خندوانه» به مجری‌گری رامبد جوان در نوروز ۱۳۹۵ و اجرای آهنگ «اکسیژن»، و همچنین شرکت در برنامه «دورهمی» با مجری‌گری مهران مدیری و خواندن ترانه‌های «ایدئال» و «بی تو می‌میرم» از دیگر کارهای اوست.

او در برنامه «امروزی‌ها» از شبکه یک با مجری‌گری پدرام کریمی نیز حضور یافت که در آن موزیک ویدیوی «یه ساعت فکر راحت» و آهنگ «بی تو می‌میرم» پخش شد. در پایان، در ویژه‌برنامه تحویل سال ۱۳۹۶ شبکه یک با نام «بوی عیدی» و مجری‌گری مژده لواسانی حاضر شد که آهنگ «بوی عیدی» او به عنوان تیتراژ این برنامه استفاده شد.

جوایز

برندهٔ جایزهٔ بهترین آهنگ پاپ در بخش تخصصی از نخستین دورهٔ جشنوارهٔ سالانهٔ موسیقی ما در سال ۱۳۹۱، برای آهنگ «من و بارون»

برندهٔ عنوان بهترین آهنگ تیتراژ برنامه‌های تلویزیونی در نوروز سال ۱۳۹۶، برای قطعهٔ «بوی عیدی»

مصاحبه با بابک جهانبخش

اولین باری که آرتا را در آغوش تان گذاشتند به خاطر دارید؟

بله، این خاطره را به وضوح به یاد دارم (با خنده). هرگز از خاطرم نخواهد رفت. وقتی همسرم برای زایمان به اتاق رفت، مدت زیادی گذشت و کسی مرا صدا نکرد تا خبر تولد نوزاد را بدهد. در حالی که بعضی از خانم‌هایی که قبل و بعد از او به اتاق زایمان رفته بودند، خیلی زودتر فرزندشان به دنیا آمده و خانواده‌شان را در جریان گذاشته بودند.

این تأخیر باعث شد به اتاق پرستاری بروم و دلیل این اتفاق را بپرسم. آنها گفتند: «پسرتان متولد شده و ما شما را صدا زدیم، اما احتمالاً به دلیل سر و صدای زیاد، متوجه نشدید. نوزاد شما الان در بخش نوزادان، کنار پیشخوان است.»

وقتی به بخش نوزادان رسیدم، نوزادی را دیدم با پوستی قرمز و بینی‌ای بزرگ که در تخت مخصوص نوزادان خوابیده بود. در همان لحظه با خودم گفتم: «بابک، چرا همیشه بینی دیگران را مسخره می‌کردی؟ حالا بیا و ببین پسر خودت چقدر بینی بزرگ دارد!»
سریع دستبند شناسایی روی دستش را نگاه کردم تا مطمئن شوم فرزند خودم است.

بعد از خواندن دستبند، خیالم راحت شد که بله، او پسر من است. بعد از آن، وقتی فامیل و دوستان برای دیدن همسرم می‌آمدند، می‌گفتند: «چقدر این پسر شبیه بابک است!»
من در دلم فکر می‌کردم: «کجای این بچه به من شبیه است؟» (با خنده) اما کمک‌مهم، با بزرگ‌تر شدنش، شباهت او به من هم بیشتر شد.

همین که چشم تان به آرتا افتاد حس پدر شدن در شما جوانه زد؟

در همان لحظات اول، حس پدر بودن در من جوانه زد، اما زمان زیادی گذشت تا بتوانم کاملاً این احساس را درک کنم. پدر شدن یک حس فوق‌العاده است، چون ممکن است در ابتدا حتی ندانید چطور باید فرزندتان را در آغوش بگیرید. اما در مقابل او مسئول هستید و او بخشی از وجود شما می‌شود. اولین باری که این حس را با تمام وجود احساس کردم، زمانی بود که آرتا مرا “بابا” صدا زد و محبتش را نشان داد. اما زیباترین خاطره‌ای که از رابطه پدر و پسری ما در ذهنم مانده، مربوط به دو سال پیش است.

آن زمان آرتا فقط دو سال داشت. به شمال سفر کرده بودیم و در طول این سفر، من در حال شوخی و کشتی گرفتن با دوست قدیمی‌ام بودم. آرتا با دیدن این صحنه فکر کرد ما باهم دعوا کرده‌ایم و دوستم دارد به من ضربه می‌زند. برای همین، بدون فکر به سمت دوستم دوید و با مشت‌های کوچکش به او زد تا از من دفاع کند. او به شیوه خودش از من حمایت کرده بود. این رفتار و احساس آرتا خیلی روی من تأثیر گذاشت و آن لحظه هرگز از یادم نمی‌رود.

چه چیزی را در آرتا ببینید حال تان خوب می شود؟

مهر و محبتی که در دل آرتا جای دارد. آرتا با اینکه کوچک است، اما به خوبی معنای دوست داشتن و مهربانی را می‌فهمد و با آن آشناست. با این حال، این موضوع همان قدر که باعث شادی و خوشحالی من می‌شود، به همان اندازه هم مرا نگران و بی‌قرار می‌کند.

اما شما با وجود این که دوست داشتید آرتا شبیه بچه های عادی تربیت شود اما ناخودآگاه با انتشار تصاویرش در فضای مجازی او را شریک شهرت تان کردید.

بله درست است. فکر می‌کنم محبوبیت آرتا حتی از من هم بیشتر بوده و هواداران، علاقه ویژه‌ای به او نشان می‌دهند. شاید باور این موضوع سخت باشد، اما من اصلاً به این موضوع حسادت نمی‌کنم. چون آرتا دیگر بخشی از وجود من شده و کاملاً با من یکی است. حتی عکس پروفایل من در تلگرام هم، عکس مشترک من با اوست. وجود من آنقدر با آرتا عجین شده که وقتی در اینستاگرام فعالیت می‌کنم، ناخودآگاه تعداد عکس‌هایی که از او می‌گذارم با عکس‌های خودم برابری می‌کند.

کلا بچه دار شدن چه حسی برای شما دارد؟

با تمام سختی‌ها و چالش‌هایی که پدر و مادر شدن به همراه دارد، اما شادی‌های فوق‌العاده‌ای نیز در زندگی ایجاد می‌کند و حس زیبایی به زندگی انسان می‌بخشد. برای مثال، در روزهایی که آرتا در خانه نیست، مدام احساس می‌کنم چیزی در خانه کم است و حتی حال و هوای عادی و روزمره‌ام هم برهم می‌خورد.

تابه حال شده برای آرتا کم گذاشته باشید؟

به نظر من، پدر بودن فقط به این معنا نیست که کار کنیم و پول دربیاوریم تا زندگی را بگذرانیم. از نگاه من، پدر یا مادر بودن یعنی علاوه بر همه مسئولیت‌هایی که در زندگی داریم، در زمینه‌های معنوی هم برای فرزندمان قدم برداریم و کارهایی انجام دهیم.
من قبول دارم که به خاطر حجم کارها و مشغله‌های مختلفی که دارم، نتوانسته‌ام به اندازه کافی در بخش معنوی برای آرتا وقت بگذارم و این موضوع واقعاً مرا ناراحت می‌کند.

بابک جهانبخش با توجه به روحیات آرتا فکر می‌کند که پسرش هم در زمینه موسیقی فعالیت خواهد کرد، چون علاوه بر علاقه‌ای که آرتا به این حوزه نشان داده، همیشه به آهنگ‌های پدرش گوش می‌دهد.

آرتا پز خواننده بودن شما را به دوستانش در مهد هم می دهد؟

بله، واقعا به پسرم افتخار می‌کنم (با خنده). چون او هنوز کوچک است و در سن کودکی به سر می‌برد، این که بگوید پدرش خواننده است، برایش یک موضوع شیرین و جالب است. اما وقتی آرتا را به مهدکودک می‌سپارم، از مربیان درخواست می‌کنم با او درست مانند بقیه بچه‌ها رفتار کنند و بین او و دیگران فرقی نگذارند. با این حال می‌دانم که با وجود این درخواست‌ها، باز هم آرتا برای آنها بچه‌ای ویژه و خاص خواهد بود و این نگاه متفاوت، یکی از نگرانی‌های من است.

به همین دلیل، آرتا را در یک مدرسه دولتی ثبت نام کردم تا دوره ابتدایی را در کنار بچه‌های عادی بگذراند و میان آنها بزرگ شود. شاید این فضا به تربیت درست او کمک کند و احساس “خاص بودن” در وجودش کمرنگ‌تر شود.

فکر می کنید آرتا بعدها که بزرگ شود به چه چیز شما افتخار می کند؟

به سلامت فکرها و درونم می‌بالم. چون هرگز قصد نداشته‌ام از شناخته‌شدنم سوءاستفاده کنم و همیشه تلاش می‌کنم تا مشکلات و مسائل نادرست را به شایسته‌ترین و درست‌ترین شیوه پشت سر بگذارم.

در صورتیکه پسرتان بخواهد راهی غیر از موسیقی را برود کمکش می کنید؟

پسر من هم یک انسان عادی است و طبیعتاً حق انتخاب دارد. به باور من، هر راهی را که دوست دارد می‌تواند برگزیند. اما ترجیح می‌دهم مانند بیشتر آدم‌ها زندگی ساده و معمولی داشته باشد، چون در این صورت آرامش بیشتری خواهد داشت.

فرض کنید شما یک بازیگر باشید. گاهی مورد تحسین قرار می‌گیرید و گاهی هم ممکن است انتقادهای تند و حتی حرف‌های ناخوشایند بشنوید. بعضی وقت‌ها مردم به شما محبت می‌کنند و دوستتان دارند. من همیشه برای مردم و احساساتشان احترام زیادی قائلم. اما با این حال، شهرت و محبوبیت، سختی‌های خاص خودش را دارد. من واقعاً دوست دارم پسرم زندگی عادی و بدون حاشیه‌ای داشته باشد.

آیا تا به حال شده هنگام اجرای یک آهنگ در کنسرت، متن ترانه را فراموش کنید؟
بله، در چنین موقعیتی چند راه وجود دارد: یا اینکه خواندن را به حضار واگذار کنیم، یا با همان فراموشی ادامه دهیم، یا اینکه صادقانه اعتراف کنیم ترانه را یادمان نیست.

آیا پیش آمده که اتفاق ناخوشایندی در طول کنسرت برایتان بیفتد؟
متأسفانه بله. یک بار در برج میلاد، دوازده شب پشت سر هم برنامه داشتم. از آنجا که سرماخوردگی خیلی شدیدی داشتم، قبل از هر اجرا آمبولانس به محل فرستاده می‌شد و به من آمپول دگزا تزریق می‌کرد تا بتوانم روی صحنه بروم. این شرایط روی سیستم ایمنی بدنم اثر منفی گذاشت و باعث تغییرات زیاد در وزنم شد که اثرات آن تا مدتی باقی ماند.

آیا همیشه در اجراها زنده می‌خوانید؟
بله، همیشه اجراهایم زنده است. چون معتقدم اگر قرار باشد از قبل ضبط شده بخوانم، دیگر چه نیازی به برگزاری کنسرت است؟ کنسرت یعنی خواننده با صدای زنده ترانه را اجرا کند. به نظر من، خواندن و بازیگری باید发自ذاتی باشد. من همیشه وقتی شروع به خواندن می‌کردم، دوست داشتم صادق باشم و از کسی تقلید نکنم.

حالا هم با اطمینان می‌گویم که در تمام این سال‌ها، چون هیچ وقت صدای کسی را کپی نکرده‌ام، کسی هم پیدا نشده که شبیه من بخواند.

آیا در مورد آینده و شغل آرتا فکر کرده‌اید؟
بله، زیاد. اول از همه سلامت جسمانی‌اش برایم مهم است و اینکه در هر زمینه‌ای که علاقه دارد موفق شود. البته فکر می‌کنم احتمالاً به سمت موسیقی برود، چون خودش به موسیقی علاقه زیادی نشان می‌دهد و اغلب ترانه‌های من را آرام زمزمه می‌کند.

آرزویتان برای پسرتان چیست؟

دوست دارم زندگی آرام و دل‌آسوده‌ای داشته باشم. به نظر من هیچ چیز ارزش معامله با آرامش درونی را ندارد، حتی اگر میلیاردها پول در ازای آن به تو بدهند. خیلی وقت‌ها افرادی را دیده‌ام که با وجود برخورداری از بهترین امکانات، آرامش ندارند. اما در مقابل، خانواده‌هایی هستند که با درآمد کم، شادی و صمیمیت واقعی در میانشان جریان دارد. در چنین شرایطی می‌فهمی که خنده‌هایشان از ته دل است و واقعی، نه مانند لذت‌های زودگذر و پوچی که با پول و ثروت به دست می‌آید. در واقع، طمع است که آرامش را از زندگی می‌گیرد. فکر می‌کنم این توصیه‌ای است که بیشتر پدرها به فرزندانشان می‌کنند: طمعکار نباشید.

توبه کردم و آلبوم‌هایم را دیرتر منتشر می‌کنم
بابک جهانبخش در بخش دیگری از این گفت‌وگو، با اشاره به خستگی ناشی از اجراهای پیاپی گفت: «منتشر کردن آلبوم با فاصله‌های کوتاه، مشکلاتی دارد و برای اینکه دچار آن مشکلات نشوم، تصمیم گرفته‌ام آلبوم‌هایم را با فاصله زمانی بیشتری عرضه کنم.»

قیمت بلیت‌ها گران نیست، درآمد مردم کم است
بابک در پاسخ به انتقاد برخی افراد درباره قیمت بلیت کنسرت‌ها گفت: «به نظر من قیمت بلیت‌ها گران نیست، بلکه درآمد مردم کم شده و به همین دلیل نمی‌توانند به کنسرت بیایند.» او در ادامه افزود که در دیگر کشورهای جهان، هزینه بلیت کنسرت و سینما بسیار بیشتر از ایران است.

او با بیان اینکه حاضر است کنسرت‌هایش را با قیمت پایین‌تر در مناطق جنوبی شهر برگزار کند، گفت: «حتی می‌پذیرم دستمزدم از کنسرت‌ها را تا حد ممکن کاهش دهم تا تعداد بیشتری از مردم بتوانند در سالن حاضر شوند؛ اما متأسفانه هزینه اجاره سالن‌های کنسرت بسیار بالاست و تهیه‌کنندگان باید بیشتر به فکر حال هواداران هنر باشند.»

فوتبال ورزش حرفه ای

یکی از قسمت‌های جذاب زندگی من، بازی فوتبال است. من معمولاً در نقش مهاجم یا هافبک سمت راست بازی می‌کردم. وقتی در آلمان زندگی می‌کردم و در تیم جوانان بوخوم عضو بودم، در یک فصل به عنوان کاپیتان تیم انتخاب شدم و در آن سمت بازی کردم. رنگ پیراهن تیم ما آبی بود.

از میان بازیکنان معروف فوتبال ایران که جهانبخش به آن‌ها علاقه دارد، می‌توان به احمدرضا عابدزاده و خداداد عزیزی اشاره کرد. همچنین او دارای کمربند مشکی در رشته کاراته است.

استقلالی ام

وقتی از آلمان به ایران بازگشتیم، چون همه اعضای خانواده‌ام طرفدار تیم استقلال بودند، من هم به طور طبیعی به این تیم علاقه‌مند شدم. بعد از آن، در مدرسه فوتبال همین باشگاه نام‌نویسی کردم.

در زمین فوتبال، بازی من خوب بود و پیشرفت مناسبی داشتم. اما چون اخلاق و رفتار من با بقیه بچه‌هایی که آنجا تمرین می‌کردند، خیلی فرق داشت، بعضی از برخوردهای ناشایست و بی‌احترامی‌ها برایم آزاردهنده بود و نمی‌توانستم آن‌ها را بپذیرم. همین موضوع باعث شد که فوتبال را به طور کامل کنار بگذارم.

نکته جالب این بود که چون همه می‌دانستند قبلاً در آلمان زندگی می‌کردم، انتظار داشتند مثل یورگن کلینزمن بازی کنم و مرا شبیه یک آدم فضایی می‌دیدند. حتی به گل‌هایی که می‌زدم توجهی نمی‌کردند و از من توقعهایی فراتر از حد عادی داشتند.

ساز تخصصی

در دوران نوجوانی، کار با سازهایی مثل پیانو و گیتار را شروع کردم و بعد از آن، به ساختن آهنگ و چیدمان نت‌ها پرداختم.

اهل سفر کردن، کتاب خواندن

من عاشق سفر کردن هستم. در بین همه مقصدها، بیشتر به جاهایی سفر می‌کنم که نزدیک دریا باشند. بودن در طبیعت دست‌نخورده و آرام را خیلی دوست دارم. مسافرت رفتن همیشه حال و هوایم را عوض می‌کند و انرژی و شادی زیادی به من می‌دهد. حتی اگر مقصد سفر، خیلی به خانه‌ام نزدیک باشد، باز هم برایم لذتبخش و هیجان‌انگیز است. علاوه بر این، شنا کردن هم از کارهای مورد علاقه‌ام است و همیشه از آن لذت می‌برم.

کارتون های زمان کودکی

یکی از سرگرمی‌های مورد علاقه‌ام در بچگی، تماشای کارتون‌های تام و جری، پلنگ صورتی و فوتبالیست‌ها بود.

میزان گرایش به فیلم دیدن

تماشای فیلم، مهم‌ترین فعالیتی است که در وقت‌های آزادم انجام می‌دهم. آخرین فیلمی که تماشا کردم، «نفوذی» نام داشت که فیلم بسیار خوب و جذابی بود.

دوست داشتی به کدام دوره از زمان سفر میکردید

اگر می‌توانستم در زمان سفر کنم، دوست داشتم به روزگار فرعون‌ها برگردم. چون در آن صورت می‌فهمیدم که مصریان باستان چطور و با چه ابزارهایی اهرام بزرگ را ساخته‌اند.

روز اول مدرسه

در روز اول مدرسه یادم می‌آید که به هرکدام از ما کلاهی شبیه به کلاه جشن تولد دادند که پر از شکلات و آبنبات بود. بعد از آن، همه بچه‌های کلاس اول را بین کلاس‌های بزرگ‌ترها چرخاندند تا همه به ما خوشامد بگویند. اما من به جای توجه به جشن و برنامه‌ها، فقط حواسم به کلاهم بود و مشغول خوردن شکلات و آبنبات‌ها بودم.

رژیم غذایی

من ذاتاً استعداد چاقی دارم. این فقط به این معنا نیست که باید مراقب باشم تا چاق نشوم، بلکه یعنی با کوچکترین اشتباه در خوردن، خیلی سریع وزنم بالا می‌رود. من معمولاً در خورد و خوراکم دقت می‌کنم و برنامه غذایی خاص خودم را دنبال می‌کنم. به نظر من، یکی از necessities ظاهری برای یک هنرمند، داشتن هیکل متناسب و اندامی مناسب است.

پوشش و لباس

من معتقدم لباس‌هایی که می‌پوشیم و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، بخشی از هویت ما را تشکیل می‌دهند. اما این به آن معنا نیست که همیشه باید حواسم به موها و ظاهرم باشد یا مدام در حال عوض کردن لباس‌هایم باشم. به طور کلی، در مورد پوشش، من به سادگی و راحتی همراه با آراستگی اعتقاد دارم.

پیشنهادات بازیگری

در دنیای سینما، پیشنهادهای کاری زیادی به من شده است. مدتی بود که در برابر پذیرفتن این نقش‌ها مقاومت می‌کردم و باورهای خاص خودم را در این زمینه داشتم. به این فکر می‌کردم که هر کاری برای هر کسی مناسب نیست. همیشه اولویت من این بود که آن تصویر و اعتباری که نزد مردم و طرفدارانم دارم، آسیب نبیند. با این وجود، سرانجام در سال ۱۳۹۷ در یک مجموعه نمایش خانگی به نام “رقص روی شیشه” که ساخته مهدی گلستانه بود، نقش باربد را پذیرفتم.

از مرگ نمی ترسم

بابک جهانبخش در مورد پایان زندگی این گونه می‌گوید:
نگاه من به مرگ، خیلی ترسناک و نگران‌کننده نیست. شاید دلیل اصلی این باشد که زندگی ما بیشتر شبیه به یک روتین تکراری شده و محبت و مهربانی در آن کم رنگ شده است. در چنین شرایطی، هر زمانی که یاد پسرم آرتا به ذهنم نمی‌آید، احساس می‌کنم بزرگ‌ترین کار ناتمام زندگی من، تربیت و بزرگ کردن اوست. چون وقتی او کنارم است، احساس آرامش و امنیت می‌کنم.

شماتت خودم

باید بگویم که خوشبختانه یا شاید هم متأسفانه، در بیشتر مواقع رفتار خودم را خیلی دقیق بررسی می‌کنم و اگر اشتباهی از من سر بزند، خودم را سرزنش می‌کنم. همیشه حواسم هست که کار ناشایست یا رفتاری ناپسند از من دیده نشود.

این میزان از دقت و توجه به رفتارهایم، گاهی باعث می‌شود از چیزهایی که می‌تواند برایم لذت‌بخش باشد، محروم بمانم. چون مدام درگیر این فکر هستم که مبادا کار اشتباهی انجام دهم یا کسی را ناراحت کنم. در واقع، تمام سعی‌ام را می‌کنم تا الگوی خوبی برای کسانی باشم که مرا دوست دارند و به من اعتماد دارند.

به آهنگ هایم خیلی شبیه هستم

بابک جهانبخش، خواننده پاپ، در مورد سبک موسیقی‌اش و اینکه چقدر این ترانه‌ها شبیه به خودش هستند، صراحتاً گفت: «من عین ترانه‌هایم هستم و اصلاً ترانه‌هایم، خود من هستند چون آن‌ها را با تمام وجودم خلق می‌کنم.»

بابک در پاسخ به این سؤال که چرا بیشتر ترانه‌هایش حال و هوای غمگین دارند، توضیح داد: «شاید اینطور به نظر برسد، اما در عمق ترانه‌های من، امید جریان دارد.»

او دو دلیل اصلی برای گرایشش به ترانه‌های غمگین بیان کرد: درخواست طرفدارانش و شباهت شخصیت خودش به چنین ترانه‌هایی. او در ادامه گفت: «من هیچ‌وقت خواندن ترانه‌های تلخ را دوست نداشتم، برای همین همیشه سعی می‌کنم در کارهایم روحیه امید را زنده نگه دارم، چون انسان با امید زندگی می‌کند.»

نظر او درباره موسیقی تکراری

بیشتر شنوندگان، تکرار را دوست دارند. من فقط برای اینکه برچسب “تکراری بودن” به آثارم نخورد، سراغ کارهای متفاوت می‌روم. در طول سال‌های فعالیتم به این نتیجه رسیده‌ام که مخاطبانم، خودشان تکرار را می‌پسندند و به آن علاقه دارند. وقتی از من درخواست می‌کنند آهنگ‌هایی مثل “من و بارون”، “چی شده” یا “دوست دارم” را اجرا کنم، یعنی همان کارهای تکراری قبلی را بیشتر دوست دارند. اگرچه ساخت کار تکراری، محدودیت‌های خودش را دارد، اما مطمئناً ما هم همان اثری را ارائه می‌دهیم که مورد توجه و پسند مردم است.

من با تمام ترانه‌ها و قطعاتی که اجرا می‌کنم، به ویژه آهنگ‌هایی که از خودم است، به گونه‌ای روبه‌رو شده‌ام و آن‌ها را پشت سر گذاشته‌ام. برای همین، هر کدام از آن‌ها معنای واقعی و ملموسی برای من دارند. ممکن است حس بعضی از این کارها، مربوط به احساسات امروز من نباشد، اما قطعاً در دوره‌ای از زندگی‌ام آن را تجربه کرده‌ام. تا زمانی که خودم به موضوعی باور قلبی و یقین پیدا نکنم، نمی‌توانم آن را به خوبی و با همان کیفیت به دیگران منتقل کنم. پس کارهایی که استقبال زیادی می‌شوند، به نوعی مستقیم با سازنده آن در ارتباط هستند و از احساسات او سرچشمه می‌گیرند.

به عنوان مثال، من ترانه “ایده‌آل” را برای پسرم، آرتا، اجرا کردم. با قاطعیت قسم می‌خورم که وقتی ساختن موسیقی آن را شروع کردم، کوچکترین پشتیبانی مالی از من نشد. زیرا هرگاه پای پول در میان باشد، کارها خراب می‌شوند. چیزهایی که در طول این سال‌ها ساخته‌ام و زحمت زیادی برای آن‌ها کشیده‌ام، چیزی نیست که با پول به دست بیاید. اثری که خلق می‌شود، باید از دل برخیزد تا بر دل بنشیند، نه اینکه به روشی تجاری انجام شود.

بدون پشتکار ترانه ای سروده نمی شود

بابک جهانبخش، یکی از خوانندگان مطرح، عوامل مهمی را در موفقیت خود در زمینه موسیقی مؤثر می‌داند. به گفته او، پشتکار، تلاش بی‌وقفه و درک درست از علاقه‌مندان به موسیقی، نقش کلیدی در پیشرفت او داشته‌اند.

او در ادامه تأکید کرده: «برای خلق یک اثر ماندگار در موسیقی، باید عاشق کارت باشی. چنین دستاوردی نه با پارتی به دست می‌آید و نه با پول.»

جهانبخش همچنین اشاره کرده: «در مسیر خوانندگی، نه پدر ثروتمندی داشتم و نه پشتوانه مالی خاصی از جایی دریافت کردم. تنها حمایت معنوی خانواده، به‌ویژه پدرم، همراه من بود و این پشتیبانی روحیه لازم را به من می‌داد تا با قدرت بیشتری به راهم ادامه دهم.»

به نیاز مخاطبم همیشه احترام گذاشتم

بابک جهانبخش می‌گوید ساختن یک آلبوم موسیقی کار بسیار دشواری است و او وقتی ترانه‌هایش را می‌سازد، برای شنوندگان و طرفدارانش ارزش و اهمیت ویژه‌ای قائل است. به گونه‌ای که حدود ۸۰ درصد از کارهایش را بر اساس نیاز و خواست مردم تولید می‌کند و تنها ۲۰ درصد باقی‌مانده را بر پایه سلیقه و علاقه شخصی خودش می‌سازد. او تأکید کرده که به خوبی می‌داند مخاطبان چه نوع موسیقی از او می‌خواهند و هیچ‌وقت فقط بر اساس علاقه خودش عمل نمی‌کند. مثلاً به آلبوم اکسیژن اشاره کرد که در آن یک قطعه متفاوت و خاص قرار داد. بعد از پخش آن، بسیاری از اطرافیانش پرسیدند که این سبک چه نوع خواندنی بوده است. او با صراحت گفته که در کار هنری باید به سلیقه مخاطب احترام گذاشت، چون آنها به او اعتماد دارند و سبکی که دوست دارند، از او انتظار دارند و با همان سبک به آرامش می‌رسند.