بیوگرافی و زندگینامه شهاب حسینی

بیوگرافی شهاب حسینی
سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در چهاردهم بهمن ماه سال ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. اصالت او به شهر تنکابن در استان مازندران برمیگردد. او بزرگترین فرزند در میان چهار فرزند خانواده است و یک برادر و دو خواهر دارد. به دلیل شغل مادرش که امدادگر سیار بود، چند سالی را در شهر خرمآباد زندگی کردند.
برادرش مهدی، که از او کوچکتر است، تنها در زمینهٔ موسیقی فعالیت دارد.
پدر شهاب، سید فخرالدین حسینی، معلم بود و علاوه بر تدریس، به ترجمهٔ کتابهای مختلف میپرداخت و نویسندگی چند کتاب را نیز بر عهده داشت. او در بهمنماه سال ۱۳۹۳ از دنیا رفت.
شهاب در دوران دبیرستان اعتماد به نفس بالایی داشت و فقط در کنکور سراسری شرکت کرد، اما قبول نشد. سال بعد، در رشتهٔ بازیگری دانشگاه آزاد پذیرفته شد، اما چون به این رشته علاقهای نداشت، منتظر اعلام نتایج دانشگاههای سراسری ماند. سرانجام در رشتهٔ روانشناسی دانشگاه تهران پذیرفته شد و به این دانشگاه رفت. پس از دو سال تحصیل، دانشگاه را رها کرد. چون عموی او در کانادا زندگی میکرد، تصمیم گرفت به آنجا برود و ادامهٔ تحصیل بدهد، اما در نهایت درسش را نیمهکاره رها کرد. او از این تصمیم خود پشیمان است.
برای خروج از کشور، به کارت معافیت یا پایان خدمت سربازی نیاز داشت. به همین دلیل به سربازی رفت. پس از ۱۸ ماه، دچار خونریزی معده شد و به بیمارستان منتقل گردید. در بیمارستان به او گفتند که اصلاً نباید به سربازی میرفته و به همین دلیل پس از همان ۱۸ ماه، معاف شد.
برای مهاجرت به کانادا، حدود یک سال تلاش کرد. وقتی موفق نشد، برای دریافت معافیت به سربازی رفت و در پایگاه ارتش مشغول خدمت شد. او در تیپ ۶۵ نیروهای ویژه به عنوان راننده فعالیت داشت و رانندگی در آن شرایط را کاری سخت و پر مسئولیت میدانست. در همین دوران، با همسر آیندهاش آشنا شد. افسری که بر او نظارت داشت، متوجه این موضوع شد و شهاب را تحت فشار قرار میداد.
این آشنایی باعث شد روزهای سخت سربازی برای شهاب آسانتر بگذرد. با وجود اینکه رانندهها نباید در زمان استراحت پست نگهبانی میدادند، افسر مربوطه او را برای نگهبانی انتخاب میکرد تا نتواند مرخصی بگیرد و با دختری که دوست داشت دیدار کند.
او همسرش، پریچهر، را در دانشگاه دیده بود. یک بار که برای دیدن دوستانش به دانشگاه رفته بود، دختری آرام، متین و ساده را دید که مشغول مطالعه بود.
شهاب بسیار تلاش کرد تا با او ارتباط برقرار کند، اما در ابتدا موفق نشد. علاقهٔ او به پریچهر روز به روز بیشتر شد و سرانجام این آشنایی به ازدواج منجر گردید.
بسیاری به او توصیه میکردند که دیرتر ازدواج کند و از دوران جوانی لذت ببرد، اما شهاب به این حرفها اعتقادی نداشت و دوست داشت زودتر تشکیل خانواده بدهد. به همین دلیل، راه پدر و مادرش را در پیش گرفت و در سن پایین ازدواج کرد.
خانوادههای شهاب و پریچهر از نظر موقعیت اجتماعی در سطح یکسانی بودند و به سرعت با یکدیگر رابطهٔ خوبی پیدا کردند. پدر پریچهر گفته بود: «ما دخترمان را با پسر شما عوض کردیم.» هیچ یک از خانوادهها شرایط سخت و پیچیدهای برای ازدواج قرار ندادند و مهریه نیز با توافق دو طرف تعیین شد و کسی مهریهٔ بالا درخواست نکرد.
حسینی پیش از طلاق از پریچهر گفته بود که همسرش او و مشکلات کارش را به خوبی درک میکند و آن دو با هم تفاهم زیادی دارند. آنها زندگی خوبی داشتند و خبر طلاقشان برای بسیاری غیرمنتظره و تکاندهنده بود.
پریچهر در آن زمان در فرهنگسرای بانو و شفق، گریم تدریس میکرد و در کنار آن به نقاشی نیز میپرداخت.
منوی دسترسی سریع
خلاصهای از سرگذشت
داستان زندگی
ازدواج و همسرگزینی
صفحات مجازی
فعالیتهای هنری
جایزهها و موفقیتها
حواشی و بحثها
گفتوگوها

خلاصهٔ زندگی نامه
نام کامل: سید شهاب الدین حسینی تنکابنی
تاریخ تولد: ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ (۵۰ ساله)
زادگاه: تهران، ایران
حرفه: بازیگر، کارگردان، تهیهکننده و مجری
سالهای فعالیت: از ۱۳۷۷ تا امروز
همسران: پریچهر قنبری، ساناز ارجمند
قد: ۱۸۰ سانتیمتر
مدرک تحصیلی: دیپلم
پدر: سید فخرالدین حسینی
فرزندان: محمدامین حسینی، امیرعلی حسینی
زندگی نامه
شهاب حسینی در روزهای سرد زمستان به دنیا آمد. تولد او دقیقاً نه ماه پس از ازدواج پدر و مادرش بود. هنگام تولد، وزنش سه کیلو و هفتصد گرم بود و ساعت سه و نیم بامداد متولد شد. پدر و مادرش جوان بودند و در آن زمان تازه زندگی مشترک خود را سامان میدادند.
از کودکی تا بزرگسالی، دوستان خوب و بد هر دو بر زندگی آدم اثر میگذارند.
دانش و تجربههای شهاب حسینی از همان دوستانی شکل گرفته که با آنها در کوچه و خیابان بازی کرده، دویده، گاهی بحث کرده و خاطرات شیرین و تلخ بسیاری را کنار هم ساخته است.
او دوست صمیمی به نام رضا داشت که با هم گاهی دچار کشمکش میشدند. شهاب معمولاً با پسرهای بزرگتر از خودش دوست میشد، چون دوست داشت از آنها چیزهای تازه بیاموزد و تجربه کسب کند.
به گفته خودش، در محل زندگیشان به عنوان “قلدر” شناخته میشد، اگرچه این لقب را دوست نداشت. در گروههای دوستی محله، همه او را با این عنوان میشناختند. دوران نوجوانی او در محلهای نزدیک خیابان فاطمی گذشت. او پسر معاشرتی بود و هرچه بزرگتر میشد، با افراد بیشتری ارتباط برقرار میکرد. در بین دوستانش کسانی بودند که تمایل به کارهای نادرست داشتند. او حتی یکی از دوستانش را به دلیل اعتیاد به مواد مخدر از دست داد.
دنیای پسرهای کوچک معمولاً با ماشینبازی شکل میگیرد. مادر شهاب هم برایش تعداد زیادی ماشین اسباببازی خریده بود و او در تمام آن سالها از آنها با دقت نگهداری کرده بود. وقتی به خانه جدید نقل مکان کردند، تازه متوجه شد که حدود ۱۵۰ ماشین اسباببازی را که مانند یک کلکسیون جمع کرده بود، در خانه قبلی جا گذاشته است. وقتی فهمید ماشینهایش را نیاورده، بسیار ناراحت شد.

شهاب حسینی سالهای اول دبستان را در مدرسه بامداد نو سپری کرد که برایش دوران خوشایندی بود. بعد از آن، همانطور که قبلاً گفتیم، به دلیل شغل مادرش به شهر خرمآباد نقل مکان کردند. او کلاس دوم تا چهارم ابتدایی را در مدارس این شهر گذراند. با این حال، آن سالها برایش چندان شیرین نبود، زیرا خاطرات ناراحتکنندهای از جنگ ایران و عراق در ذهنش مانده بود. در آن زمان، با ذهن کودکانهاش فکر میکرد سربازان عراقی از آزار و کشتن مردم بیگناه ایران لذت میبرند.
زندگی در خرمآباد، دوری از تهران و فامیل، شرایط سخت جنگ و همچنین شغل پراسترس مادرش، همه دست به دست هم دادند تا شهاب از یک پسر پرجنبوجوش به نوجوانی آرام و کمحرف تبدیل شود.
وقتی به تهران بازگشتند، معلم کلاس پنجمش را بسیار دوست داشت و به او علاقهمند شد. از نظر درسى در حد متوسط بود و به همین دلیل هیچوقت نتوانست مبصر کلاس شود.
با ورود به دوره راهنمایی، کمکم از شیطنتهای کودکانه فاصله گرفت و سعی کرد رفتاری جدیتر و مردانهتر داشته باشد. همین تغییر روحیه باعث شد وضعیت درسیاش افت کند؛ بهگونهای که در سال دوم راهنمایی در درسهای ریاضی، علوم و عربی مردود شد و مجبور شد در شهریور دوباره امتحان دهد. فوتبال ورزش محبوبش بود و در نهایت در سال سوم راهنمایی توانست مبصر کلاس شود.
در دوران دبیرستان، وقتی سال سوم بود، کمی قبل از امتحانات به بیماری سختی به نام یرقان مبتلا شد. حالش بهحدی بد بود که حتی توان بلند شدن از تخت را هم نداشت. معدهاش حتی آب را تحمل نمیکرد و استفراغ میکرد. به همین دلیل نتوانست در امتحانات پایانی شرکت کند و مجبور شد سال سوم دبیرستان را تکرار کند. در نهایت توانست دیپلم خود را با نمرههای نسبتاً خوبی بگیرد.
شهاب حسینی زمانی آرزو داشت باستانشناس شود، اما این علاقه دوام چندانی نداشت. بعداً در سن ۱۹ سالگی، بین سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۲، در کلاسهای آموزشی استاد سمندریان شرکت کرد. حضور در این کلاسها برایش نقطه عطف مهمی بود؛ چرا که علاوه بر یادگیری بازیگری، اعتمادبهنفس و مهارت اجرا در برابر جمع را نیز به دست آورد.
او در دانشگاه به دانشجویان دانشکده هنر، درس تئاتر آموزش میداد. از میان شاگردانش، افرادی مثل پارسا پیروزفر و یوسف تیموری بعدها به بازیگران شناختهشدهای تبدیل شدند.
اولین کار تصویری او، برنامهای به نام «اکسیژن» بود که خودش مجریگری آن را بر عهده داشت. این برنامه در آن زمان با استقبال خوبی روبهرو شد. پیشرفت او ادامه پیدا کرد و برای همکاری در شبکههای ۲ و ۳ و همچنین جام جم پیشنهاد کار دریافت کرد.
به گفته خودش، در آن دوره بیشتر یک بازیگر بود که گاهی مجریگری هم میکرد و این کار برایش جالب بود. وقتی تماشاگران از کارش راضی بودند، احساس خوشحالی و انگیزه بیشتری پیدا میکرد. به نظر او، در بسیاری از کارهایی که انجام داده، امکان عملکرد بهتری وجود داشته و این موضوع نشان میدهد که شهاب حسینی فردی کمالگراست.

شهاب کودکی بسیار شر و شیطون بود و مادرش همیشه این را به او یاد آوری میکرد. در زمان سرباژی مجبور شد کل موهایش را بتراشد و آنجا بود که متوجه شد سرش از ۹ جای مختلف شکسته است.
و او یادش نمی آمد که این شکستگی ها چه زمانی رخ داده است. ۴ الی ۵ مورد را فراموش کرده بود .
شهاب حسینی یک کافه در لواسان دارد که آن را به همراه برادرش مدیریت میکند. اکثر اوقاتی که سر فیلم برداری نیست به کافه میرود. منزل اش نیز در همان حوالی کافه است و همین بهانه ای است برای بیشتر سر زدن. او کافه هنر را برای این تاسیس کرده است تا صمیمیت و مباحثهٔ بیشتری حاکم باشد. همچنین او خیلی علاقه مند است تا مردم را از نزدیک ببیند و بتواند بیشتر با آنها صحبت کند.
در اقدامی دیگر حسینی شرکت سون اسکای را که به شغل او مرتبط است، در کشور آمریکا تاسیس کرد. ماهیت این شرکت تولید آثار نویسندگان و کارگردانان است و به نوعی کمک به آن هاست.
هدف شهاب حسینی این بود که با این امر، از افرادی که به طور غیر مدرن پا به این عرصه گذاشتند و کمتر از افراد دیگر دیده شده اند حمایت کند.
اسم فارسی این شرکت «ندای هفت شهاب آسمان» است. که در سال ۱۳۹۷ تاسیس شده است. این مجموعه یاری دهنده بیشتر افراد در مهارت های خودشان است.
از دو جنبه یاری میدهد:
۱- کسانی که به لحاظ مادی بدوجه ای ندارند و توانایی پایان دادن به فیلم خود را ندارند.
۲- کسانی که فیلمشان را به پایان رساندن اما تماشاچی ندارند.
در تمام این روند، این شرکت به آنها مساعدت میکند تا هرچه سریع تر به دنیای سینما و فیلم ورود پیدا کنند.
همان طور که بالا هم اشاره کردیم این کمپانی در کشور آمریکا تشکیل و به ثبت رسیده است و قرار است شعبه دوم آن نیز در ایران تشکیل شود.
بر خلاف تصوراتی که شهاب حسینی و همسرش از زندگی خوب و پر از تفاهمی که در اذهان مردم به وجود آورده بودند، از سال ۹۹ دیگر با همسرش پریچهر قنبری در هیچ مراسم و جشنی با یکدیگر نیامدند و همه عکس های مشترکشان را از صفحهٔ اینستاگرامشان حذف کردند اما هیچ وقت به شکل رسمی طلاق خود را اعلام نکردند.
نهایتا روز دوشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، در اکران فیلم «شین» شهاب حسینی با همسر دومش به نام «ساناز ارجمند» که با یکدیگر ۱۷ سال اختلاف سنی دارند دیده شد.
در پی دیداری که شهاب حسینی در خارج از ایران با بهروز وثوقی داشت، در صفحهٔ خود اعلام کرد که سالیان زیادی است که در دنیای سینما و فیلم فعالیت میکند و تا به حال هیچ درخواستی از کسی نداشته است اما او در ادامه خواست که ممنوع الکاری بهروز وثوقی برطرف شود و او مجددا به دنیای سینمای ایران بازگردد. حسینی گفت او را انسانی شریف، بزرگ و خیلی فراتر از آنچه همیشه تصور میکرده شناخته است.
و از اینکه او را از نزدیک دیده و توانسته با افکار و عقایدش آشنا شود بسیار خوشحال بود.
ما همیشه شهاب حسینی را در دنیای بازیگری دیدیم و البته که بسیار عالی عمل کرد اما او در حرفه خوانندگی و مجری گری هم دستی بر آتش دارد و به همراه برادرش مهدی و تعدادی از نزدیکانشان گروه موسیقی هفت را تشکیل دادند و چند آهنگ هم بیرون دادند.
ترانهٔ هفت سین با صدای شهاب حسینی، حمید گودرزی، امیر حسین مدرس، امین زندگانی، افشین سالاری، ماهان حیدری، علی آتش افروز، مهدی حسینی و میثم پویان فر به مناسب نوروز ۱۳۹۶ یکی از آثار ساخته شده توسط گروه هفت است.
شهاب یک بار از دوران شیرین کودکی اش گفت که در خانوادهٔ پدرش نوه اول بوده است و روابط صمیمانه آنها بیشتر با اقوام مادری بوده. از نظر او هر دو خانواده پدری و مادری بسیار با محبت و دوست داشتنی هستند و نمیخواهد یکی را به دیگری ترجیه دهد. او میگفت مادر پدرش همیشه بهترین عیدی ها را هدیه میداد و او یک بار توپ چرمی فوتبال کادو گرفته است که در زمان خودش هدیه ای بسیار باارزش بود و خیلی از افراد از این توپ ها نداشتند.
شهاب حسینی در نوع خودش بی نظیر است. او یکی از سوپر استارهای سینمای دنیا است و تنها بازیگر ایرانی است که موفق شده جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن را از آن خودش کند. همچنین در سینمای ایران او از افتخار آفرینان است و جوایز داخلی و بین المللی بسیاری را کسب کرده است. همچنین او یکی از دوست داشتنی ترین بازیگران ایرانی است که مخاطب و هواداران خاص خودش را دارد. شاید ندانید که شهاب حسینی قبلا در صدا و سیما مجری گری میکرده است اما متاسفانه پس از مدتی اخراج شده و او به سینما پناه آورد و خیلی هم موفق عمل کرد و این اخراج شدن کاملا به نفعش تمام شد. او توانست عنوان بهترین بازیگر ایران را بگیرد و با فیلم «پلیس جوان» به اوج محبوبیت و شهرت رسید. پس از آن خیلی ها خواستند که با او کار کنند و او نخستین سیمرغ بلورین را برای فیلم سینمایی «سوپر استار» از آن خود کرد.
پس از ازدواج حسینی با پریچهر قنبری در سال ۱۳۷۴، اولین فرزند آنان به نام سید محمد امین در زمستان ۱۳۸۲ و دومین فرزند آنها در تابستان ۱۳۹۰ به دنیا آمد.

ازدواج شهاب حسینی
شهاب حسینی دو بار در زندگی خود ازدواج کرده است. همسر اول او پریچهر قنبری نام دارد که حاصل این ازدواج، دو فرزند است. آن دو در نهایت از هم جدا شدند. سپس شهاب حسینی برای بار دوم ازدواج کرد و همسر دوم او ساناز ارجمند است. او در سال ۱۳۹۹ همسر جدیدش را به مردم معرفی کرد و تا امروز خبری رسمی درباره جدایی این دو منتشر نشده است.
بیوگرافی پریچهر قنبری:
پریچهر قنبری در چهارم دیماه ۱۳۵۹ در تهران به دنیا آمده است. او در رشتهٔ چهرهپردازی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده است. پریچهر در یک خانوادهٔ پنجنفره بزرگ شده، یک خواهر و یک برادر دارد و خودش کوچکترین فرزند خانواده است.
او در فیلم «ساکن طبقه وسط» که در سال ۱۳۹۳ توسط شهاب حسینی کارگردانی شد، هم بازی کرده است. این فیلم، همکاری مشترک او با همسر سابقش بود که پریچهر قنبری خود در گفتوگوهایش به آن اشاره کرده است.
پس از جدا شدن از شهاب حسینی، او دیگر ازدواج نکرد و اکنون مادر دو پسر به نامهای محمدامین و امیرعلی است. پریچهر در طول زندگی مشترک، همیشه از همسرش حمایت کرد و در تمام سالها همراه و پشتیبان او در مسیر پیشرفت و موفقیتش بود. او را میتوان نمونهٔ یک همسر و مادر فداکار دانست.
مصاحبه با پریچهر قنبری
۱- شهاب حسینی، پدر، بازیگر، مجری، همسر، کارگردان و کافه دار چه تفاوت هایی با هم دارند؟
شهاب قبلاً هرگز کافهدار نبود. بعد از به دنیا آمدن محمّدامین، من برای مدتی در خانه بودم و در همان دوران بود که او دوست داشت محیطی صمیمی و دوستانه برای گفتوگو و معاشرت ایجاد کند. در واقع او آن کافه را بیشتر به خاطر ما اعضای خانواده راه انداخت تا فضایی سالم و خانوادگی داشته باشیم.
در مورد توانایی مجریگری او باید بگویم که خیلی روان و گیرا صحبت میکند و دایره واژگان گستردهای دارد. من به عنوان همسرش همیشه از این قابلیت او لذت میبرم و بعضی وقتها حتی کمی حسادت میکنم که چرا نمیتوانم مثل او صحبت کنم. درباره بازیگریاش هم که بهتر است اصلاً چیزی نگویم، واقعاً استاد است! (خنده)
در مورد کارگردانی هم باید بگویم که برای اولین بار، تجربه بسیار خوبی بود. تجربهای که خودش هم در آن هم بازیگر بود و هم کارگردان.
۲- همیشه می گویند پشت سر یک مرد موفق، زنی است که او را به این موفقیت هدایت کرده است، در این موفقیت چقدر سهیم هستید؟
من خودم را جدا از شهاب نمیبینم. در این هجده سالی که با هم زندگی کردهایم، در کنار هم رشد کردیم و بزرگ شدیم. هر رویداد و تجربهای که برای او پیش میآمد، من در کنارش حضور داشتم و از این همراهی همیشه لذت بردم.
۳- همیشه روی شما در موقعیت های مختلف حساب کرده است؟
همیشه در کنارش بودم، ولی بعد از به دنیا آمدن بچهها کمی کارهایم بیشتر شد. با این حال میتوانم با اطمینان بگویم که او بهترین پدر دنیاست. به بچههایش بسیار علاقه دارد، طوری که بعضی وقتها احساس میکنم حتی بیشتر از من به آنها محبت میکند.
این موضوع برایم عجیب است. من هم آنها را دوست دارم، اما به نظر میرسد علاقه او عمیقتر است. با وجود همه دشواریهای شغلی، همیشه حامی ما بوده. خیلی پیش میآید که برای تمرکز نیاز به سکوت دارد. حال و هوای بازیگری با سایر شغلها فرق دارد؛ مثل این نیست که صبح بلند شوند و به مغازه یا اداره بروند. بازیگر باید روح و احساسش را آماده کند تا بتواند نقشش را به خوبی اجرا کند.
شاید گاهی از نظر فاصله از هم دور شدیم، اما در قلبمان همیشه با هم بودیم و همین عشق میانمان، رابطهمان را قویتر کرده است.
۴- اگر بچه ها دوست داشته باشند بازیگری را ادامه دهند، عکس العمل شما چیست؟
از صمیم قلب خوشحال میشوم. اگر هنری از سمت پدر به بچهها برسد، باعث خوشحالی من است، اما هیچ الزامی برایشان وجود ندارد. هر استعدادی که دارند، بهتر است جایی آن را بروز دهند و از آن استفاده کنند. اگر به بازیگری علاقه داشته باشند، حتماً آنها را تشویق میکنم، اما خودشان چندان تمایلی به این زمینه نشان نمیدهند.
پسر کوچکم کمتر از سه سال دارد. البته که خیلی هنرمندانه رفتار میکند. یک لحظه ممکن است عصبانی باشد و با خشونت حرف بزند و در همان لحظه بعد میخندد و پاسخ میدهد. به راحتی یک صحنه را با دو دیدگاه و دو شخصیت مختلف برای ما اجرا میکند. (خنده) از سوی دیگر، محمد امین استعداد زیادی در نقاشی دارد و بیشتر اوقات دوست دارد نقاشی بکشد. به نظر من یک استعداد هنری ذاتی در زندگی آنها جریان دارد و نمیتوانیم این را انکار کنیم.
۵- همسر شهاب حسینی بودن چه حسی دارد؟
زندگی یک نقاش در فضایی کوچک و خلوت میگذرد؛ فقط یک اتاق و یک بوم برایش کافی است. یک موزیسیـن هم اغلب با خودش و سازش تنهاست. اما زندگی یک بازیگر اینگونه نیست. او همیشه با جمعیت زیادی در ارتباط است و تقریباً همیشه زیر نگاه دقیق دیگران قرار دارد.
به لطف خدا، مردم معمولاً با محبت و مهربانی برخورد میکنند و این چیز خوبی است. من حس خوب و انرژی مثبت را از طرفداران شهاب دریافت میکنم. خدا را شکر.
همهٔ مهربانیها و محبتی که در این ۱۸ سال زندگی مشترک به من داشته، بخشی از لطف اوست و از طرف دیگر، فرصتی که برای بازی در فیلمش به من داد نیز بسیار ارزشمند بود. صحنهای که باهم بازی کردیم، حس فوقالعادهای در من ایجاد کرد.
نقشی که من ایفا کردم، نقشی بود که همهٔ بازیگران کنجکاو بودند بدانند چه کسی آن را بازی خواهد کرد. همه در مورد آن کنجکاو بودند و آن شخصیت را دوست داشتند. شهاب همیشه به من میگفت نقشی که به من داده، درست همان حسی است که در زندگی واقعی نسبت به من دارد.
بیوگرافی ساناز ارجمند:
ساناز ارجمند در سال ۱۳۶۹ در مشهد به دنیا آمد. او چند سالی است که در تهران زندگی میکند و به کار عکاسی و مدلینگ در زمینههای مختلف مشغول است.
آشنایی او با شهاب حسینی با عکاسی از برنامه «هم رفیق» شروع شد. مدتی بعد نیز در شرکت «سون اسکای» که متعلق به شهاب حسینی است، مشغول به کار گردید.
این روزها صحبتهایی درباره جدایی این دو به گوش میرسد، اما این خبر هنوز قطعی و تأیید شده نیست و باید منتظر ماند و دید که ازدواج آنان چه سرانجامی خواهد داشت.
شهاب حسینی در شبکه های اجتماعی
صفحه اینستاگرام:
shahaab_hoosseini

زندگی هنری
گویندگی و اجرا:
شهاب حسینی کار خود را با گویندگی در رادیو شروع کرد. سپس در سال ۱۳۷۷، با اجرا در تلویزیون، فعالیتش را ادامه داد. او مجری برنامهای به نام “اکسیژن” شد که از تلویزیون پخش میشد. بعد از آن، در برنامههای دیگری مانند “برپا برپا”، “رنگ صبح” و “سایه روشن” نیز به عنوان مجری حضور یافت.
در رادیو هم برنامههایی مانند “دو نیمه سیب”، “صدای ما” و “گلبانگ شادی” را اجرا میکرد. همچنین در سال ۱۳۹۴، در یک برنامه صبحگاهی به نام “سحر” به روایتگری پرداخت.
او در سال ۱۳۹۹ نیز مجری برنامهای با عنوان “هم رفیق” شد که اولین قسمت آن در ۲۰ آذر ۱۳۹۹ از نماوا پخش شد. این برنامه باعث آشنایی و ازدواج او با همسر دومش، ساناز ارجمند، شد. ساناز ارجمند در این برنامه عکاس بود.
تلویزیون:
شهاب حسینی فعالیت هنری خود در تلویزیون را با بازی در سریال «پس از باران» در سال ۱۳۷۹ آغاز کرد. او در سال ۱۳۸۰ در فیلم «پلیس جواد» و در سال ۱۳۸۲ در فیلم «تب سرد» ظاهر شد، اما با بازی در فیلم «پلیس جوان» به شهرت گستردهای دست یافت.
در سال ۱۳۸۵، او در سریال «مدار صفر درجه» نقش حبیب پارسا را با مهارت و زیبایی بسیار ایفا کرد. این سریال با استقبال فراوان مردم روبرو شد و یک محصول مشترک بین ایران، مجارستان، فرانسه و لبنان بود که در نوع خود بینظیر و اثری ماندگار محسوب میشود.
در سال ۱۳۸۸، حسینی در نقش شهید عباس بابایی در سریال «شوق پرواز» حاضر شد.
عباس بابایی، خلبان ماهر و نخبه ایرانی ۴ آذر ۱۳۲۹ در شهر قزوین چشم به جهان گشود.
دوره ابتدایی و دبیرستان را در همان شهر ادامه داد و در سال ۱۳۴۸، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد.
شهید بابایی یک انسان بزرگ، شریف، صادق و یک چهرهماندگار و فراموش نشدنی است. این سریال بسیار مورد پسند مردم واقع شد.
فیلم «شهرزاد» در سال ۱۳۹۳ اولین تجربه او در شبکه خانگی بود. در این اثر، حسینی نقش قباد دیوانسالار را بازی کرد که با عموی ثروتمند و متکبرش زندگی میکرد. قباد با دخترعمویش شیرین ازدواج کرده بود، اما به او علاقهای نداشت. عموی قباد تصمیم گرفت دختر دوستش شهرزاد را که دانشجوی پزشکی بود، برای ازدواج با او انتخاب کند تا قباد صاحب فرزند شود و او نیز وارثی داشته باشد. شهرزاد دومین همکاری حسینی با کارگردان حسن فتحی بود.
حسینی علاوه بر سینما، همزمان در تلویزیون نیز فعال بود. برای مثال، پس از درگذشت مرتضی احمدی، در چند فصل از انیمیشن «شکرستان» به عنوان صداپیشه حضور یافت.
سینما:
شهاب حسینی کار خود در سینما را با فیلم «رخساره» به کارگردانی امیر قویدل آغاز کرد. بین سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳، او در فیلمهای «واکنش پنجم» ساخته تهمینه میلانی، «این زن حرف نمیزند» اثر علیرضا امینی، «زهر عسل» به کارگردانی ابراهیم شیبانی و «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» ساخته سیروس الوند حضور یافت. در این دوره، او بیش از پیش شناخته شد و برای بازی در نقش بابک در سریال «شمعی در باد» و نقش فؤاد در فیلم «رستگاری در هشت و بیست دقیقه»، دو سال پیاپی نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره فیلم فجر شد.
در سال ۱۳۸۳، او در مجموعه «قتل آنلاین» و سپس در سال ۱۳۸۴ در فیلم «پیشنهاد ۵۰ میلیونی» ایفای نقش کرد. بازیهای درخشان او در فیلمهای «بچههای ابدی»، «شمعی در باد»، «محیا» و «دلشکسته» در سال ۱۳۸۶، تحسین بیشتری از سوی مخاطبان برایش به ارمغان آورد.
در فیلم «محیا»، او نقش یک پزشک را بازی میکند که عاشق دختری میشود که در زمینه اطلاعاتی فعالیت دارد؛ اما بعداً درمییابد که او در بهشت زهرا نیز به شستشوی مردگان مشغول است و شرط ازدواج با او، شستن هفت جسد است. شهاب حسینی برای این فیلم، دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشنواره فیلم فجر دریافت کرد.
در «دلشکسته»، او در نقش امیرعلی، دانشجوی معتقد دانشگاه تهران ظاهر شد که با دختر شوخ و بازیگوشی به نام رها درگیر میشود. وقتی استادشان از آنها میخواهد پایاننامه را together ارائه دهند، چالشهای بیشتری بینشان پیش میآید. به تدریج به یکدیگر علاقهمند میشوند و امیرعلی به خواستگاری رها میرود، اما مشکلاتی مسیر آنها را ناهموار میکند.
سالهای ۱۳۸۷ و ۱۳۸۸ برای حسینی دو سال فوقالعاده بودند. او در «دربارهٔ الی» ساخته اصغر فرهادی، «سوپراستار» اثر تهمینه میلانی، «حوالی اتوبان» به کارگردانی شهرام اسدی و «پرسه در مه» ساخته بهرام توکلی، نقشهای قدرتمند و ماندگاری بازی کرد. در «سوپراستار»، او با مهارت، زندگی پرفرازونشیب یک چهره مشهور به نام کوروش زند را به تصویر کشید؛ فردی که دختری ناگهان ادعا میکند فرزند اوست و سعی دارد زندگیاش را متحول کند، اما با رفتارهای نادرستش باعث میشود کوروش او را از دست بدهد و در جستجویش آواره شود.
شهاب حسینی برای این نقشآوریها، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فجر را کسب کرد و نیز برای فیلمهای «پرسه در مه» و «دربارهٔ الی»، جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشن خانه سینما را به دست آورد.
داستان «دربارهٔ الی» درباره گروهی از دوستان است که به بهانه بازگشت موقت دوستشان احمد از آلمان، به سفیر سهروزه به شمال میروند. در این سفر، سپیده، الی را — که معلم مهدکودک دخترش است — دعوت میکند تا شاید میان او و احمد رابطهای شکل بگیرد. اما ناگهان الی ناپدید میشود و شادی جمع به کشمکش تبدیل میشود.
در «پرسه در مه»، حسینی در نقش امین، جنبههای تازهای از تواناییهای بازیگری خود را نمایان کرد.
در سال ۲۰۰۸، او اولین همکاری بینالمللی خود را در فیلم «سابین ژمایل» با کارگردانی غیرایرانی تجربه کرد. دومین همکاری او با اصغر فرهادی در سال ۱۳۸۹ در فیلم «جدایی نادر از سیمین» و با بازی در نقش حجت انجام شد.
خلاصه فیلم «جدایی نادر از سیمین» چنین است: سیمین (لیلا حاتمی) قصد دارد به خاطر فراهم آوردن شرایط بهتر برای تربیت دخترش ترمه (سارینا فرهادی) از کشور برود، اما همسرش نادر (پیمان معادی) به دلیل مراقبت از پدر مبتلا به آلزایمرش (علیاصغر شهبازی) مخالف ترک ایران است. سیمین درخواست طلاق میدهد، اما نادر با وجود مخالف نبودن با طلاق، اجازه نمیدهد ترمه را با خود ببرد. سیمین، نادر و ترمه را ترک کرده و به خانه پدرش میرود.
در غیاب سیمین، زنی به نام راضیه (ساره بیات) برای مراقبت از پدر نادر استخدام میشود، اما وقتی متوجه میشود که کنترل ادرار پیرمرد را از دست داده، از نادر میخواهد به جای او، همسرش حجت (شهاب حسینی) این کار را انجام دهد، به شرطی که حجت از شغل قبلی همسرش بیخبر بماند. حجت با نادر قرارداد میبندد، اما به دلیل مشکلات مالی و بدهی، نمیتواند در محل کار حاضر شود و دوباره راضیه جایگزین میشود.
همان روز، پدر نادر از خانه خارج میشود و راضیه او را در خیابان مییابد. فردای آن روز، نادر هنگام بازگشت به خانه، پدرش را در حالی میبیند که به تخت بسته شده و بیهوش است. وقتی راضیه بازمیگردد، نادر از عصبانیت او را به بیرون هل داده و اخراجش میکند. شب، سیمین به نادر خبر میدهد که راضیه در بیمارستان بستری است و وقتی به عیادتش میروند، مشخص میشود جنین او در اثر ضربه سقط شده است.
حجت که تازه از کار کردن همسرش در خانه نادر باخبر شده، به دلیل سقط جنین، از نادر شکایت میکند. نادر اظهار میکند از بارداری راضیه بیخبر بوده و تأکید میکند طوری او را هل نداده که موجب افتادن و سقط جنین شود.
یکی از صحنههای بهیادماندنی این فیلم، دیالوگ معروفی است که سیمین به نادر میگوید: «اون که یادش نمیاد تو پسرش هستی» و نادر پاسخ میدهد: «من که میدونم اون پدرمه».
این فیلم برای اولین بار توانست در جشنوارههای بینالمللی متعدد، جایزه کسب کند. شهاب حسینی همراه دیگر بازیگران مرد فیلم، خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد جشنواره بینالمللی فیلم برلین در سال ۲۰۱۱ را دریافت کرد. همچنین، تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از جشن خانه سینما و دیپلم افتخار از جشنواره فجر را از آن خود کرد. بازی او مورد توجه انجمن بینالمللی سینهفیلیها قرار گرفت و نامزد دریافت جایزه آی.سی.اس در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. به باور بسیاری از منتقدان و صاحبنظران، بازی شهاب حسینی در «جدایی نادر از سیمین» یکی از برجستهترین و پرافتخارترین نقشآوریهای کارنامه اوست.
حسینی در نظرسنجی برنامه «هفت» در سال ۱۳۹۲، به عنوان برترین بازیگر دهه هشتاد انتخاب شد.
از نقشآوریهای او در سال ۱۳۹۰ میتوان به «یکی میخواد باهات حرف بزنه»، «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» و در سال ۱۳۹۱ به «حوض نقاشی» و «تعبیر خواب» اشاره کرد.
در فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند»، او نقش یک افسر پلیس جنایی را بازی کرد که با گریم خاص، مسنتر از سن واقعیاش به نظر میرسید.
داستان «حوض نقاشی» درباره یک زن و شوهر با معلولیت ذهنی به نامهای مریم و رضا است که با دیگران تفاوت دارند — تفاوتی بزرگ. آنها باید ثابت کنند با عشق و کار سخت میتوانند بر این تفاوت غلبه کنند؛ اما پذیرفتن این شرایط برای پسر سالمشان که برخلاف آنها کاملاً طبیعی است، آنقدر سخت است که از خانه فرار میکند و به خانه مدیر مدرسهشان پناه میبرد. از سوی دیگر، هر دو در کارخانهای در بخش بستهبندی دارو کار میکنند، اما با ورشکستگی کارخانه، رضا اخراج میشود و فرار پسرشان بحرانهای بیشتری ایجاد میکند.
حسینی برای این فیلم، جایزه ویژه بهترین بازیگر مرد را از جشنواره فیلم لیسبون دریافت کرد. در سال ۱۳۹۳، او در مجموعه «دوران عاشقی» بازی کرد و برای دومین بار نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فجر شد.
در همین سال، او اولین فیلم خود با عنوان «ساکن طبقه وسط» را کارگردانی کرد و خود نیز در نقش ناهمتا بازی کرد.
در سال ۱۳۹۴، او در فیلم پرفروش «فروشنده» اثر اصغر فرهادی حضور یافت. خلاصه داستان «فروشنده» چنین است: رعنا و عماد، زوج جوانی هستند که به تازگی به خانهای جدید نقل مکان کردهاند. یک روز که عماد در خانه نیست، مردی به رعنا تجاوز کرده و فرار میکند. بعداً مشخص میشود مستأجر قبلی آن خانه زنی با رفتارهای ناشایست بوده و مرد متجاوز احتمالاً یکی از مشتریانش است که تصور میکرده او هنوز آنجا زندگی میکند. این حادثه رعنا را از نظر روحی شدیداً تحت تأثیر قرار میدهد و عماد به جستجوی فرد متجاوز برمیآید.
«فروشنده» سومین همکاری شهاب حسینی با اصغر فرهادی بود و او در آن نقش عماد را بازی کرد.
در سال ۲۰۱۶، او موفقیت بزرگی کسب کرد و جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را از آن خود کرد. این رویداد برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران رخ داد و با استقبال گسترده مردم مواجه شد. همچنین در همین سال، او برای بازی در فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند»، جایزه بهترین بازیگر مرد را از جشنواره فیلم اکشن آمریکا دریافت کرد.
تازهترین کار شهاب حسینی در شبکه نمایش خانگی، سریال «پوست شیر» است. این سریال به کارگردانی جمشید محمودی، از شهریور ۱۴۰۱ در پلتفرم فیلمنت پخش شد. «پوست شیر» در ژانر درام و جنایی، دومین تجربه حسینی پس از سریال موفق «شهرزاد» در نمایش خانگی است. خلاصه داستان آن درباره پدری به نام نعیم (با بازی هادی حجازیفر) است که ۱۵ سال را به امید دیدار دخترش در زندان گذرانده و پس از آزادی، با مشکلات و اتفاقات هولناکی روبرو میشود.
در این سریال، بازیگرانی همچون پانتهآ بهرام، پردیس احمدیه، مهرداد صدیقیان، علیرضا کمالی، بابک کریمی، آناهیتا افشار و کامران تفتی نیز ایفای نقش کردهاند.
سریال دیگر او با عنوان «گناه فرشته» به تازگی پخش شده که توسط حامد عنقا ساخته شده است. این اثر درام و جنایی، شهاب حسینی را در نقش یک وکیل نشان میدهد که نهتنها برای برقراری عدالت میکوشد، بلکه در پی انتقام گرفتن از قاتلان مادرش است تا شاید آرامش یابد.
کارگردانی:
در سال ۱۳۹۲، شهاب حسینی فیلمی به نام “ساکت طبقه وسط” ساخت. این فیلم داستان زندگی فردی را روایت میکند که با نقل مکان به یک آپارتمان جدید، با اتفاقات تازه و غیرمنتظرهای در زندگی خود روبرو میشود.
او همچنین در سال ۱۳۹۴، به همراه علیرضا نسایی و سینا آذین، مجموعه کوتاه “بیا با من” را کارگردانی کرد.
آخرین آثاری که از او به عنوان کارگردان دیده شد، فیلم “دست او” و مجموعه “مقیمان ناکجا” بودند.
تهیه کنندگی
آثاری که توسط شهاب حسینی تهیه شدهاند عبارتند از:
۱- فیلم «خورشید نیمه شب» به کارگردانی شبیر شیرازی
۲- فیلم «دوربرگردان» به کارگردانی عارفه عنایتی
۳- فیلم «شین» به کارگردانی میثم کزازی
۴- فیلم «مقیمان ناکجا» به کارگردانی خود شهاب حسینی
علاوه بر این، شهاب حسینی در سال ۱۳۹۹ به عنوان داور در جشنواره فیلم مهاجرین شهر غازیعینتاب ترکیه حضور داشت. همچنین او در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر در سال ۱۴۰۰ نیز عضو هیئت داوران بود.

فیلم شناسی:
| سال | عنوان | نقش | کارگردان |
|---|---|---|---|
| ۱۴۰۲ | تمشک های وحشی | – | – |
| کوهستان های دور دست | – | – | |
| ۱۴۰۱ | شوکران | طاهر | – |
| ۱۴۰۰ | ترمینال جنوب | – | – |
| نویسنده مرده است | – | – | |
| ۱۳۹۹ | خانه ماهرخ | تهیهکننده فیلم | شهرام ابراهیمی |
| اولین برف | بهمن مهدیپور | حامی رمضان | |
| طلاخون | سرگرد کشاورز | ابراهیم شیبانی | |
| ۱۳۹۸ | بعد از اتفاق | تهیه کننده | پوریا حیدری اوره |
| مست عشق | شمس تبریزی | حسن فتحی | |
| ۱۳۹۷ | شین | – | میثم کزازی |
| آن شب | بابک نادری | کوروش آهاری | |
| نرگس | – | – | |
| هزارتو | امیرعلی | امیرحسین ترابی | |
| ۱۳۹۶ | نبات | سعید | پگاه ارضی |
| مقیمان ناکجا | شهاب افلاک | شهاب حسینی | |
| ۱۳۹۵ | لابی | – | محمد پرویزی |
| غلام | غلام | میترا تبریزیان | |
| ۱۳۹۴ | برادرم خسرو | خسرو | احسان بیلگری |
| خورشید نیمه شب | – | شبیر شیرازی | |
| فروشنده | عماد | اصغر فرهادی | |
| چهارشنبه | سلیم | سروش محمدزاده | |
| امتحان نهایی | فرهاد | – | |
| ۱۳۹۳ | سایههای موازی | ربیعی | – |
| دوران عاشقی | حمید | – | |
| طعم شیرین خیال | گروس | – | |
| ساکن طبقه وسط | – | – | |
| ۱۳۹۲ | هیس! دخترها فریاد نمیزنند | بازپرس | – |
| پنج ستاره | رضا | – | |
| ۱۳۹۱ | تعبیرخواب | سرگرد | – |
| آشغالهای دوستداشتنی | منصور | – | |
| حوض نقاشی | رضا | – | |
| ۱۳۹۰ | یکی میخواد باهات حرف بزنه | مصطفی | – |
| من و زیبا | جعفر | – | |
| ۱۳۸۹ | به امید دیدار | اسفندیار | – |
| آفریقا | شهاب | – | |
| جدایی نادر از سیمین | حجت | – | |
| خانه پدری | ناصر | – | |
| برف روی شیروانی داغ | بهمن | – | |
| سوت پایان | سامان | – | |
| ۱۳۸۸ | پرسه در مه | امین | – |
| آناهیتا | – | – | |
| ۱۳۸۷ | حوالی اتوبان | پاشا | – |
| سایه وحشت | – | – | |
| درباره الی | احمد | – | |
| سوپر استار | کوروش زند | – | |
| ۱۳۸۶ | دلشکسته | امیرعلی | – |
| تنهایی | حمید | – | |
| پرچمهای قلعه کاوه | صادق | – | |
| محیا | جاوید | – | |
| ۱۳۸۵ | نیلوفر | عزیز | – |
| ایستگاه بهشت | سروش | – | |
| بچههای ابدی | ایمان | – | |
| غیرمنتظره | سالک | – | |
| قصه عشق | – | – | |
| ۱۳۸۴ | باغ آلوچه | – | – |
| قتل آنلاین | کیوان | – | |
| ۱۳۸۳ | پیشنهاد ۵۰ میلیونی | برمک | – |
| رستگاری در هشت و بیست دقیقه | فؤاد | – | |
| گرداب | همایون | – | |
| ۱۳۸۲ | الهه زیگورات | بهرام | – |
| شمعی در باد | بابک | – | |
| ۱۳۸۱ | زهر عسل | شاهین | – |
| این زن حرف نمیزند | مانی | – | |
| واکنش پنجم | مجید | – | |
| ۱۳۸۰ | آدمکها | مراد | – |
| رخساره | ماهان | – |
| سال | نام | سمت | کارگردان | توضیحات |
|---|---|---|---|---|
| ۱۳۹۴ | بیا با من | بازیگر، کارگردان | شهاب حسینی، سینا آذین، علیرضا نسایی |
فیلم کوتاه |
| ۱۳۹۴ | همین یک ساعت پیش | بازیگر | سینا آذین | فیلم کوتاه |
| سال | نام مجموعه | نقش | کارگردان | پخش از |
|---|---|---|---|---|
| ۱۳۹۹ | آقا مرتضی | – | – | پخش در شبکه آیو |
| ۱۳۹۸ | شکرستان | راوی | – | شبکه ۲ |
| ۱۳۹۲–۱۳۸۹ | سرزمین مادری | رهی | کمال تبریزی | شبکه ۳ |
| ۱۳۸۸ | شوق پرواز | عباس بابایی | یدالله صمدی | شبکه ۱ |
| ۱۳۸۴ | مدار صفر درجه | حبیب پارسا | حسن فتحی | |
| ۱۳۸۳ | رقص پرواز | وحید مولایی | احمد مرادپور | شبکه ۲ |
| ۱۳۸۲ | تب سرد | شهاب کیانفر | علیرضا افخمی | شبکه ۳ |
| ۱۳۸۰ | پلیس جوان | یونس بهگر | سیروس مقدم | |
| ۱۳۷۹ | وکیل | – | سیروس مقدم | شبکه تهران |
| همسفر | – | قاسم جعفری | شبکه ۳ | |
| پس از باران | علی احمدی | سعید سلطانی | ||
| ۱۳۷۷ | خانواده محبوب | – | حسین فرخی | شبکه ۲ |
| سال | نام تله فیلم | کارگردان | پخش از |
|---|---|---|---|
| ۱۳۸۶ | اوهام | – | – |
| ناشناس | – | – | |
| ۱۳۸۵ | تنگنا | علیرضا بذرافشان | شبکه ۳ |
| سال تولید | عنوان | نقش | کارگردان | منبع |
|---|---|---|---|---|
| ۱۴۰۲ | گناه فرشته | حامد تهرانی | حامد عنقا | پخش در شبکه اینترنتی فیلیمو |
| ۱۴۰۱ | پوست شیر | سرگرد محب مشکات | جمشید محمودی | پخش در شبکه اینترنتی فیلمنت |
| ۱۳۹۹ | همرفیق | مجری، کارگردان | پخش در شبکه اینترنتی نماوا | |
| ۱۳۹۶ | شهرزاد ۳ | قباد دیوانسالار | حسن فتحی | – |
| ۱۳۹۵–۱۳۹۶ | شهرزاد ۲ | – | ||
| ۱۳۹۳–۱۳۹۴ | شهرزاد | – |
| سال | نمایش | سمت | مکان |
|---|---|---|---|
| ۱۳۹۶ | اعتراف | بازیگر، کارگردان | تالار اصلی تئاتر شهر |
| ۱۳۹۱ | ملاقات | بازیگر، کارگردان | فرهنگسرای نیاوران |
| ۱۳۸۷ | کرگدن | بازیگر | تماشاخانه سنگلج |
| ۱۳۷۵ | افسانه | بازیگر | تالار آفتاب |
| ۱۳۷۴ | برکرانه باد | بازیگر | تالار آفتاب |
| سال | مستند | کارگردان |
|---|---|---|
| ۱۳۹۵ | کربلا جغرافیای یک تاریخ | سازمان توسعه سینمایی سوره |
| ۱۳۹۴ | من ناصر حجازی هستم… | امیر رفیعی |
| ۱۳۹۰ | ساکن صحرای سکوت | جمشید مشایخی، هادی منبتی |
| سال | نام برنامه | سمت | رادیو |
|---|---|---|---|
| ۱۳۹۴ | برنامه سحرگاهی | گوینده | – |
| ۱۳۷۹–۸۰ | گلبانگ شادی | گوینده | رادیو جوان |
| ۱۳۷۷ | صدای ما | گوینده | رادیو جوان |
| ۱۳۷۶ | دو نیمه سیب | گوینده | رادیو جوان |

جوایز و افتخارات
| سال | عنوان جایزه | فیلم | نتیجه |
|---|---|---|---|
| ۲۰۲۱ | بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره پکن | اولین برف | پیروز |
| ۲۰۲۱ | بهترین بازیگر نقش اول مرد از جوایز سینمایی یوسی در کشور فنلاند | اولین برف | پیروز |
| ۲۰۲۰ | بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره مولین دو ری اسپانیا | آن شب | پیروز |
| ۲۰۲۰ | بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلمهای ایرانی سانفرانسیسکو | هزارتو | پیروز |
| ۲۰۲۰ | نشان شوالیهٔ کشور فرانسه | به خاطر خلاقیت هنری یا ادبی و مشارکت در تلألوی هنر و ادب، در فرانسه و در جهان | پیروز |
| ۲۰۱۷ | مدال طلائی بهترین دستاورد هنری از دانشگاه ALU کالیفرنیا | نمایش اعتراف | پیروز |
| ۱۳۹۶ | بهترین بازیگر مرد در جشن خانه سینما | فروشنده | پیروز |
| ۱۳۹۶ | بهترین بازیگر مرد در جشن حافظ | فروشنده | پیروز |
| ۱۳۹۵ | جایزه ویژه و تندیس دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد از جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت | شوق پرواز | پیروز |
| ۱۳۹۵ | بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره مردمی فیلم و عکس چهل چراغ | دلشکسته | پیروز |
| ۱۳۹۵ | تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد درام تلویزیونی جشن دنیای تصویر | شهرزاد | نامزدشده |
| ۲۰۱۶ | بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم Action on فیلم آمریکا | ساکن طبقه وسط | پیروز |
| ۲۰۱۶ | بهترین بازیگر از جشنواره فیلم Action on فیلم آمریکا | هیس! دخترها فریاد نمیزنند | پیروز |
| ۲۰۱۶ | نخل طلا جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن | فروشنده | پیروز |
| ۱۳۹۴ | تندیس زرین و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره بینالمللی فیلم شهر | تعبیرخواب | پیروز |
| ۱۳۹۳ | سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر | دوران عاشقی | نامزدشده |
| ۲۰۱۴ | بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم لیسبون | حوض نقاشی | پیروز |
| ۱۳۹۳ | بهترین بازیگر نقش اول مرد جشن خانه سینما | حوض نقاشی | نامزدشده |
| ۱۳۹۲ | دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران | حوض نقاشی | پیروز |
| ۲۰۱۳ | بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره بینالمللی فیلم و تلویزیون دتکتیو فست | تعبیرخواب | پیروز |
| ۱۳۹۲ | بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره بینالمللی فیلم یاس | تعبیرخواب | نامزدشده |
| ۱۳۹۲ | بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره جام جم | تعبیرخواب | نامزدشده |
| ۱۳۹۲ | بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره میلاد سرخ | تعبیرخواب | نامزدشده |
| ۱۳۹۲ | دیپلم افتخار جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران | حوض نقاشی | پیروز |
| ۱۳۹۱ | بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره بینالمللی فیلم یاس | تنهایی | پیروز |
| ۲۰۱۲ | بهترین بازیگر نقش مکمل مرد انجمن بینالمللی سینه فیلی، جایزه ICS | جدایی نادر از سیمین | نامزدشده |
| ۲۰۱۲ | بهترین بازیگر نقش مکمل مرد انجمن فیلم مستقل کلوترودیس | جدایی نادر از سیمین | نامزدشده |
| ۱۳۹۰ | بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشن خانه سینما | جدایی نادر از سیمین | پیروز |
| ۲۰۱۱ | خرس نقرهای جشنواره بینالمللی فیلم برلین بهترین گروه بازیگران مرد | جدایی نادر از سیمین | پیروز |
| ۱۳۹۰ | تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران | جدایی نادر از سیمین | پیروز |
| ۱۳۸۹ | دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر | جدایی نادر از سیمین | پیروز |
| ۱۳۸۹ | تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد جشن دنیای تصویر | سوپراستار و دربارهٔ الی | پیروز |
| ۱۳۸۹ | تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران | پرسه در مه | پیروز |
| ۱۳۸۹ | بهترین بازیگر نقش اول مرد جشن خانه سینما | پرسه در مه و درباره الی | پیروز |
| ۱۳۸۹ | دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر | جدایی نادر از سیمین | پیروز |
| ۱۳۸۸ | تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران | دربارهٔ الی و سوپراستار | نامزدشده |
| ۱۳۸۷ | دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر | درباره الی | پیروز |
| ۱۳۸۷ | دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر | محیا | پیروز |
| ۱۳۸۷ | سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر | سوپر استار | پیروز |
| ۱۳۸۳ | بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشن خانه سینما | شمعی در باد | نامزدشده |
| ۱۳۸۳ | سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر | رستگاری در هشت و بیست دقیقه | نامزدشده |
| ۱۳۸۲ | سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر | شمعی در باد | نامزدشده |
| ۱۳۸۲ | بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشن خانه سینما | واکنش پنجم | نامزدشده |

حاشیه های زندگی شهاب حسینی
انتخابات سال :۱۳۸۸
شهاب حسینی در دوران رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری ایران، با انتشار یک پیام صوتی، پشتیبانی کامل خود را از میرحسین موسوی نشان داد. او همچنین در میان امضاکنندگان نامهای بود که حدود ۸۰۰ نفر آن را امضا کرده و پشتیبانی خود را از نامزد مورد نظرشان در آن انتخابات اعلام کرده بودند.
انتخابات سال ۱۳۸۸ با حوادث و بحثهای زیادی همراه بود و در آن زمان بسیاری از چهرههای هنری و افراد سرشناس از میرحسین موسوی حمایت علنی کردند.
۳۸ نقش:
شهاب حسینی اولین فیلمی که کارگردانی کرد، “ساکن طبقه وسط” نام داشت و خودش هم در این فیلم به ایفای نقش پرداخت. او در این اثر، نقش ۳۸ شخصیت متفاوت را بازی کرد که از این نظر، رکورددار در جهان محسوب میشود.
پیش از این هم در سینمای جهان نمونههایی وجود داشته که بازیگران، چندین نقش را در یک فیلم بر عهده گرفتهاند. برای مثال میتوان به فیلم “دکتر استرنجلاو” ساخته استنلی کوبریک و همچنین بازی دیتر هالروردن در فیلم “دیدی و ارثیه فامیلی” اشاره کرد.
تقدیم جایزه:
شهاب حسینی پس از کسب جایزه بهترین بازیگر در جشنواره کن اعلام کرد: «این جایزه در واقع از آن مردم کشورم است، بنابراین آن را به خودشان بازمیگردانم. این افتخار را با تمام وجود و از صمیم قلبم، با عشق به مردم سرزمینم تقدیم میکنم.»
همچنین پس از بازگشت به ایران، به مناسبت همزمانی دریافت این جایزه با میلاد حضرت مهدی (ع)، امام دوازدهم شیعیان، گفت: «بخشی از این موفقیت را که در آن نقش داشتم، به عنوان هدیهای به نجاتدهنده بشریت اهدا میکنم.»
این اقدام با واکنشها و حاشیههایی همراه شد و برخی اعتراض کردند که او پیش از این، این جایزه را به “مریم ایران” تقدیم کرده بود. رسانهها و مطبوعات از جمله روزنامه فیگارو و شبکههای اجتماعی به این خبر واکنش نشان دادند.
جنجال نشریه لثارات:
پس از مراسم بزرگداشت حافظ در سال ۱۳۹۵، مقالهای با عنوانهای «تمام سرمایههای یک جشن» و «دیوث کیست» منتشر شد. در این مقاله، مطالب توهینآمیز و ناشایستی درباره چهرههای سرشناس و هنرمندان نوشته شده بود.
شهاب حسینی در واکنش به این اقدام ناشایست علیه هنرمندان، در صفحه شخصی خود چنین نوشت: «آقایان نه چندان محترم و مجهولالحال که با وقاحت تمام اقدام به چاپ مطلبی در شرمنامهٔ خود کردید، پاسخ سوالتان ساده است. دستان شما شایستهٔ حرمت قلم نیست. آن را زمین بگذارید و به همکیشان داعشی خود بپیوندید. برای آوردن نام هنر و هنرمندان این مرز و بوم دهان خود را آب بکشید که به هیچ عنوان صلاحیت اظهار نظر در مورد محبوب دل این مردم را ندارید.»
سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر:
پس از سقوط و از بین رفتن هواپیمای مسافر بری اوکراینی توسط سپاه پاسداران، تعداد زیادی از هنرمندان و افراد معروف واکنش های گسترده ای نشان دادند و برای نمایان کردن اعتراض خود، در سی و هشتمین جشنوارهٔ فیلم فجر حاضر نشدند. مسعود کیمیایی اولین فردی بود که با منتشر کردن ویدئویی کوتاه، اعتراض کرد و دیگر حضور پیدا نکرد.
و همانند طیف گسترده ای از مردم، برای اتحاد و همدلی با خانواده های اوکراینی، جشنواره را منع کردند.
با این وضعیت مردم دو گروه شده بودند، گروه موافق تحریم و گروه مخالف تحریم.
شهاب حسینی جزو افرادی بود که که با تحریم کردن جشنواره مخالف بود و در این خصوص اینطور در صفحهٔ اینستاگرامش نوشت:«این انصرافها دامن زدن به افتراق جامعه بین خودی و ناخودی است. وقتی که جامعه و مردم به همبستگی و دلداری نیازمندند، این تفکر که کسانی که انصراف نمیدهند همدرد و شریک حال مردم نیستند، اشتباه است.»
همین طور در ۱۹ بهمن ۱۳۹۸، با حاضر شدن در این جشنواره، افرادی که در این جشنواره حضور پیدا نکردند را از جمله مسعود کیمیایی مورد هجمه قرار داد.
حسینی به عنوان تهیه کننده و بازیگر فیلم «شین» در نشست مطبوعاتی که در پردیس سینمایی برگزار شد، به شکل ضمنی به مسعود کیمیایی اشاره کرد و گفت:« من نمیتوانم ساکت بنشینم که استاد پیشکسوت سینما که روند کاریاش پیش روی تماشاگر است امسال باز هم فیلم نمیسازد که مطمئن است برخورد بدی با اثرش میشود و آن روغن ریخته را نذر امامزاده میکنند و سنگ بنایی را میگذارند که نتیجهاش چیزی جز نفرتپراکنی نیست و بقیه را هم در یک آمپاس اخلاقی قرار میدهد. این بیانصافی است که آدم آنقدر خودخواه باشد و به نوعی حرف بزند که ملاحظهٔ هیچکس را در آن نکند.»
بعد از این اتفاق، افراد مشهوری چون: منیژه حکمت (تهیه کننده و کارگردان سینما)، حامد اسماعیلیون (شخصی که همسر و دخترش از کشته شدگان پرواز اوکراین بود)، پولاد کیمیایی و همچنین کانون کارگردانان سینمای ایران، بسبت به این صحبت های شهاب حسینی واکنش شدیدی نشان دادند.
در متن بیانیهٔ کانون کارگردانان اینطور آمده است:
«شورای مرکزی کانون کارگردانان هر گونه بیاحترامی، اتهام و اظهارات ناشایست نسبت به تنها یک ابراز عقیده و نظر شخصی، آنهم از سوی «مسعود کیمیایی» فیلمساز برجستهٔ موج نوی سینمای ایران را بهشدت محکوم میکند. بسیار متأسفیم که در تریبون رسمی جشنوارهٔ فیلم فجر فرصت این بیحرمتیها انجام میشود و جشنواره این چنین جولانگاه تخریب هنرمندان شدهاست.»
تزریق واکسن کرونا در آمریکا:
در بهمن سال ۱۳۹۹، عکس هایی از شهاب حسینی در صفحان مجازی منتشر شد که تصاویر نشان دهندهٔ این بود که او در کشور آمریکا واکسن کرونا زده است.
و همچنین خود حسینی هم چنین مطلبی را تصدیق کرد. و او در حالتی این واکسن را تزریق میکرد که در خود آمریکا افرادی که بسیار واکسن لازم بودند از جمله کادر درمان، هنوز واکسنی نگرفته بودند.
بخاطر شرایط سختی که واکسن های فایزر، مدرنل در جهت حفظ و نگهداری داشتند، واکسن هایی که بیشتر از ظرفیت باقی میماند
برای جلوگیری از تلف شدن، در بین افراد معمولی که در آن نزدیکی حضور داشتند، پخش میشد.
فعالان شبکه های مجازی، کار ها و اقدامان شهاب حسینی در گذشته تا آن زمان را با یکدیگر مقایسه کردند. مثلا طرفداری از سید علی خامنه ای مقام معظم رهبری یا حمایت از نظرات جمهوری اسلامی که با نظرات علی خامنه ای در خصوص وارد کردن واکسن کشور آمریکا در تضاد بود. همچنین بسیار مورد حمله توسط افراد مختلف در شبکه های مجازی قرار گرفت.
و او با منتشر کردن پستی در اینستاگرام از این شبکه خداحافظی کرد.
او اینطور نوشت:
«به اصرار یکی از دوستان که برای آغاز یک کار سینمایی همراهی ام میکرد، در صف واکسن مازاد ایستادیم تا شانس خود را امتحان کنیم. در آمریکا برای مراکز سالمندان و سایر مراکز در اولویت، همیشه چیزی حدود ۲۰درصد واکسن اضافه در نظر گرفته میشود تا در صورت شکستگی یا اتفاقات غیرمترقبه، مشکلی برای جامعه هدف به وجود نیاید. پس از اتمام کار، مازاد را بین مردم عادی توزیع و تزریق میکنند. در ضمن این واکسنها بعد از خروج از دمای یخزدگی چون قابلیت برگشت و استرداد ندارند، مازادش به مردم عادی تزریق میشود، کل ماجرا همین بود. اتفاقی که برای هر کسی میتواند بیفتد.»
مصاحبه با شهاب حسینی
۱- وقتی برای اولین بار جایزهی بهترین بازیگر مرد را گرفتید چه احساسی داشتید؟
پاداشها و تشویقها نیروی محرکه بسیار خوبی هستند. مانند این است که در میانه یک مسیر طولانی، یک وعده غذای مقوی به شما بدهند تا بتوانید با انرژی بیشتری به راه خود ادامه دهید.
۲- دریافت جایزه در کارنامهی یک بازیگر، نقطهی مهمی است؟
بله، اما این یک پایان نیست. در دنیای هنر، هیچ وقت چیزی به نام پایان مطلق وجود ندارد، زیرا همیشه چیزهای ناشناخته بسیار بیشتر از چیزهایی است که میشناسیم. برای من، جایزه هرگز هدف اصلی نبوده است.
البته نرسیدن به جایزه میتواند باعث ناراحتی و دلسردی شود. معمولاً بازخورد واقعی یک اثر زمانی مشخص میشود که اثر به نمایش درمیآید. مثلاً بسیاری از مردم از این تعجب میکنند که چرا بازی من در فیلم “دلشکسته” دیده نشد، اما حالا همان فیلم، پرفروشترین اثر در یک پلتفرم پخش آنلاین شده است. همین برای من کافی است. آن چیزی که میخواستم، محقق شده است. جایزه فقط یک نشانه است؛ جایزهای که دیشب گرفتم، فقط به من میگوید که در مسیر درستی قدم برمیدارم و انتخابهایم تا اینجا درست بودهاند.
۳-به هر حال، جایزه برای بیشتر بازیگرها هدف است. یکی میگوید دارم کار میکنم تا سیمرغ جشنوارهی فجر را بگیرم، آن یکی میگوید تا ده سال بعد اسکار را میگیرم. بازیگری هم هست که چند سال پشت هم بازیهای چشمگیری در چند فیلم دارد و وقتی مورد توجه جشنوارهها قرار نمیگیرد، علناً ابراز دلخوری میکند و میگوید چرا مرا نمیبینید. حتی کسی در حد آل پاچینو هم وقتی اسکار میگیرد، به طعنه میگوید بالأخره نوبت من شد!
به نظر من وقتی کسی به این باور میرسد که فقط خودش میتواند بهترین قضاوت را درباره خود داشته باشد و دیگران او را درست نفهمیدهاند یا به او حق ندادند، در واقع شروع یک سقوط تدریجی است. در چنین شرایطی باید هشدار برای یک بازیگر روشن شود. چرا که کار ما در نمایش، یعنی نقشآفرینی. وقتی ما در حال اجرای نقش هستیم، احساسات و درونمان را به بیرون منتقل میکنیم. در همان لحظه، خودمان نمیتوانیم ببینیم که اجرایمان چقدر خوب یا بد بوده است. اینکه نمایش ما از نگاه دیگران چگونه دیده میشود، مسئله جداگانهای است. همه چیز به برداشتی که خودمان هنگام بازی داریم، مربوط نیست. اگر قرار بود یک بازیگر بتواند کار خودش را به درستی ارزیابی کند، دیگر چه نیازی به کارگردان بود؟
۴- نفهمیدم که بالأخره آن چیزی که شما را اقناع میکند، آن چیزی که دربارهی کیفیت بازی مطمئنتان میکند، چیست؟ میگویید جایزه میتواند یکی از اینها باشد. دیگر چه؟ واکنش مخاطب، شما را مطمئن میکند؟
اگر شمارههای مجله شما به خوبی به فروش برود، چه احساسی خواهید داشت؟ مطمئناً خوشحال میشوید، چون میبینید تلاشهایتان نتیجه داده و مورد توجه قرار گرفته است. این احساس رضایت، مهمترین دستاورد شماست، حالا چه جایزه بهترین نشریه را بگیرید چه نگیرید. استقبال مردم از مجله شما در واقع نشان میدهد که در جامعه چه جایگاهی دارید و چقدر تأثیرگذار هستید.
۵- البته این مقایسهی شما شاید در سینما جواب ندهد؛ ممکن است فیلمی پرفروش شود ولی دلیلش کیفیت بازی شما نباشد.
بله، در شرایط حاضر پرفروش شدن یک فیلم به هیچ وجه نشاندهنده کیفیت و موفقیت واقعی آن نیست. این روزها تعداد خیلی کمی از مردم با رضایت از سالن سینما خارج میشوند. دیشب در مراسم جشنی که بودم، با خودم فکر میکردم که همه وقتی جلوی دوربین یا روی صحنه میروند، از یک چیزی ناراضی هستند و شکایت میکنند، اما هیچکس به این توجه نمیکند که این فیلمهایی که روی پرده میبینیم، در واقع نتیجه کار خود ما هستند. چرا ما به عنوان کسانی که در حوزه فرهنگ فعالیت میکنیم و قرار است ایدههای نو و افکار خوب ارائه دهیم، عملکرد خودمان را بررسی نمیکنیم؟ وقتی خودمان چنین آثاری را میسازیم، دیگر چطور میتوانیم همیشه از سینما و وضعیت آن گله کنیم؟ ما هم در این شرایط سهم داریم.
۶- به این بحث برمیگردیم، اما اجازه دهید اول تکلیف بحث قبلی را معلوم کنیم؛ جواب سؤالم را نگرفتم که در نهایت، فروش فیلم است که شما را قانع میکند کارتان را به عنوان بازیگر درست انجام دادهاید یا نظر منتقد یا جایزهای که میگیرید؟ کجا به آن احساس اطمینان شخصی میرسید؟
هیچ کدام از اینها مطلق و ثابت نیست. همهچیز بستگی به شرایط و نگاه افراد دارد. هیچ چیز در این موارد صد در صد قطعی و همیشگی نیست.

۷- یعنی تحمل این را دارید که کسی بیاید و بگوید مثلاً نقص دربارهی الی… بازی شماست و بخواهد این را ثابت کند!؟
حتماً، دقیقاً! راستش من هم دقیقاً منتظر همین حرف بودم! دوست دارم کسی پیدا شود و همین را صراحتاً به من بگوید: “ببین، در آن صحنهی خاص فیلم، بازی تو قانعکننده نبود و داری ضعیف عمل میکنی.” واقعاً دلم میخواهد کسی این نکات را صادقانه ببیند و بیان کند.
همهی این قضاوتها و ارزشگذاریها نسبی هستند. هیچکدام از این جایزهها و عنوانها قطعیت ندارند. مثلاً دیشب من به عنوان بهترین بازیگر مرد انتخاب شدم، اما آیا واقعاً من برترین بازیگر مرد این سرزمین هستم؟ هرگز!
من در عرصه تئاتر، از بسیاری از همکارانم ضعیفترم. حتی در سینما هم تعداد زیادی از بازیگران از من تواناترند. مثلاً آقای مهدی هاشمی بهمراتب از من بهتر بازی میکند. بسیاری دیگر هم هستند که سطح هنرشان بالاتر از من است.
۸- درست، ولی انگیزهی یک بازیگر این است که بهترین باشد. یک جور خودخواهی در بازیگر وجود دارد که میخواهد دیده شود و به قلهای برسد که همه تحسینش کنند.
البته، این جوایز و افتخارات برای من شبیه به ثبت یک رکورد ورزشی است. مانند دوندهای که میگوید فقط برای شکستن یک رکورد خاص میدود و پس از آن، دیگر از دویدن دست میکشد. این هم یک نوع انتخاب و مسیر است. اما از نگاه من، این رکورد و هدف، آن قدر قطعی و همیشگی نیست.
۹- پس چی؟ به این ترتیب، فقط همان رضایت شخصی باقی میماند از کاری که انجام میدهید. یعنی دنبال یک جور آرامش و لذت شخصی هستید. اینکه حس دلپذیری نسبت به نتیجهی کارتان داشته باشید. این رضایت بر چه مبنا به دست میآید؟ این را میخواهم بفهمم.
هدف من اینه که وقتی فیلمی رو بازی میکنم و بعداً آن را تماشا میکنم، فراموش کنم که آن شخصیت روی پرده خود منم. دوست دارم چنان در نقش غرق شوم که فقط آن کاراکتر را ببینم، نه شهاب حسینی را. اگر موقع دیدن فیلم، مدام به خودم فکر کنم و بگویم “اینجا چقدر خوب بازی کردم” یا “این لباس چقدر به من میآید”، از آن فیلم خوشم نمیآید. فیلمی را دوست دارم که مرا مجذوب شخصیت کند، نه اینکه خودم را در آن ببینم و تحسین کنم.
۱۰- تا حالا در کدام فیلمها این اتفاق افتاده؟ همین دربارهی الی..؟
در فیلم “درباره الی…” این موضوع پیش آمد. در فیلم “سوپراستار” هم همین طور بود. در بعضی قسمتهای فیلم “سوپراستار” حتی فراموش کردم که دارم بازی میکنم و با خودم فکر کردم که واقعاً “کورش زند” هستم – که آدم چندان جالبی هم نیست! هنوز فیلم “پرسه در مه” را ندیدهام تا ببینم این حس در آن چقدر بوده است.
۱۱- معمولاً از همه بازیگران میپرسند که معیارشان برای قبول کردن یک نقش چیست. شما که این قدر سختگیر هستید، چرا گاهی نقشهای خیلی معمولی و ضعیف را هم میپذیرید؟
من بر این اساس تصمیم میگیرم که ببینم هدف کارگردان یا کسی که نقش را به من پیشنهاد میدهد از ساختن فیلم چیست. اگر کسی فقط از روی بیحوصلگی یا بیهدفی بخواهد فیلم بسازد، کارش را قبول نمیکنم. چون چنین افرادی فقط به دنبال این هستند که برای چند روز قدرت داشته باشند، مانند یک پادشاه رفتار کنند و دیگران به آنها احترام بگذارند تا احساس رضایت کنند.
۱۲- این جوری فکر میکنید ملعبه ی دست او شده اید.
بله، گاهی ممکن است فقط وسیلهای برای خوشی و استفاده دیگران باشی. من برایم احترام دوطرفه بسیار مهم است. بهترین بازیگر به کارگردانی نیاز دارد که استعدادهایش را به نمایش بگذارد. بهترین کارگردان هم به بازیگری احتیاج دارد که بتواند ایدهها و نگاه او را به درستی اجرا کند. پس هیچکس نباید دیگری را پایینتر از خود بداند. سینما یک کار تیمی است. تیمی که البته هدایتش بر عهده کارگردان است، اما همه در کنار او کار میکنند. یک فوتبالیست اگر فقط برای راضی کردن مربی بازی کند، شکست میخورد؛ باید همراه با مربی بازی کند تا به موفقیت برسد. راستش، من هم کارهای ضعیفی دارم. دورهای بود که فقط به زیاد کردن تعداد فیلمهایم فکر میکردم.
۱۳- کاملا طبیعی است که در ابتدای راه این فکر را میکردید.
حتوا میخواستم تعداد فیلمهایی که در آنها بازی میکنم، زودتر به عدد دو رقمی برسد؛ اما نه با هر شرایطی و تحت هر قیمتی. با چندین کارگردان جوان و تازهکار همکاری کردم و امیدوار بودم که حاصل کار، مطلوب و خوب باشد. دوست نداشتم شوق و انگیزهی بالای آنها را نادیده بگیرم. با این حال، در برخی موارد، نتیجه برخلاف انتظارم پیش رفت.
۱۴- پس میشود حدس زد حالا که به اینجا رسیدهاید، به تدریج گزیدهکارتر بشوید.
دیگر به دنبال چیزهایی هستم که عمیقاً به درد زندگی من بخورند و چیزی به دانستههایم اضافه کنند. اگر فیلمی چیزی به من بیاموزد، از درونم انسان بهتری بسازد یا چشمانم را روی حقایق بزرگتری باز کند، حتماً برای دیدنش وقت میگذارم و از آن استفاده میکنم.
۱۵- این یک لقمه معرفت همان چیزی است که به خاطرش بازیگر شدید؟
ببین، میخواهم برایت تعریف کنم؛ وقتی ما جوان بودیم و تازه زندگی و دنیا را درک میکردیم…
یادم میآید در تلویزیون فیلمی از ناپلئون بناپارت پخش شد. میان آن صحنههای بزرگ و نبردهای سنگین، قسمتی در ذهنم ماند: وقتی ناپلئون در روسیه شکست خورد، شب، خسته و رنجور به چادرش برگشت تا استراحت کند. دید که یکی از افسرانش روی تخت او خوابیده است. او افسر را بیدار نکرد، روی یک صندلی نشست، سرش را روی دستش گذاشت و همانجا به خواب رفت. این گونه لحظهها را فقط سینما میسازد. من مجذوب این بزرگی و انسانیت شدم و به دنبال سینما رفتم. دنبال پاسخ این پرسش بودم که چطور میشود مانند آدمهای این فیلمها، باشکوه و بزرگ زندگی کرد.
۱۶- در آن سن و سال چه راهی برای رسیدن به این شکوه انسانی پیدا کردی؟ چه مسیری طی کردی؟
حسینی: در آن زمان، همه این آرزوها برایم غیرممکن به نظر میرسید. در کنار تحصیل، به سراغ شغلهای مختلف میرفتم. دو سال در یک زرگری مشغول به کار شدم! با اینکه پدرم معلم بود، همیشه میگفت: من به بچههای دیگران درس میدهم، اما نتوانستم تو را به آدمی که میخواهم تبدیل کنم! مدتی هم فوتبالیست شدم و در یک تیم نوجوانان توپگذاری میکردم. بعد از آن، دورهای رفتم و آرایشگری یاد گرفتم. هر کاری را امتحان کردم. دنبال هویت و شخصیت خودم میگشتم. تا اینکه بالاخره فهمیدم این شخصیت را میتوانم در بازیگری پیدا کنم. به همین دلیل جذب سینما شدم. اما راستش در سینمای کشور خودمان، به ندرت فیلمی پیدا میشد که مرا تکان بدهد و ایده مهمی برای زندگیام به من بدهد.
۱۷- صحنهی جنگ اسکلتها را در جیسون و آرگوناتها یادم هست، در دنیای بچگی تا مدتها ذهنم را مشغول کرده بود…
آفرین، چه صحنهی بهیادماندنیای بود. ما اولین بار از همین طریق با دنیای سینما آشنا شدیم. بعدها هم که فیلمهای ویدئویی اجاره میکردیم و تماشا میکردیم. بعضی وقتها حتی تا بیست فیلم را در دو روز میدیدیم. بین این فیلمها، همهجور سینمایی پیدا میشد. هم فیلمهای کمدی ساده بود، هم آثار بزرگی مثل ده فرمان، بنهور، اسپارتاکوس، محمد رسولالله، غازهای وحشی، شاهین صحرا، آپاچیها و حماسهی کئوما… همین فیلمهای حماسی، به تدریج آن تصویر ویژه از سینما را در ذهن من ساختند؛ برای من سینما شد آن جای دور و خیالانگیز، آن سرزمین خاص با آدمهای استثنایی و داستانهای پرشور. در دوران کودکی، این شخصیتهای بزرگ و کارهای شگفتانگیزشان ما را مسحور خود میکرد.
یادم میآید در تلویزیون فیلمی درباره ناپلئون بناپارت دیدم. در میان آن نماهای پرهیبت و نبردهای گسترده، یک صحنه در خاطرم ماند: وقتی ناپلئون در روسیه شکست میخورد، شب، خسته و رنجور به چادرش بازمیگردد تا استراحت کند، میبیند آجودانش روی تخت او خوابیده است. او آجودان را بیدار نمیکند، بلکه روی صندلی مینشیند، سرش را روی دستش میگذارد و همانطور به خواب میرود. چنین لحظههایی را فقط سینما میتواند خلق کند. من مجذوب این ابهت و انسانیت شدم و به دنبال سینما رفتم. در جستجوی پاسخی برای این پرسش بودم که چطور میشود مانند شخصیتهای آن فیلمها، باشکوه و بزرگ زندگی کرد.











































