بیوگرافی و زندگینامه مسعود رایگان
بیوگرافی مسعود رایگان
مسعود رایگان، بازیگر ایرانی، در اولین روز بهمن ماه سال ۱۳۳۳ به دنیا آمد. او در رشتهٔ کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک فارغالتحصیل شده است.
منوی دسترسی سریع
خلاصهای از زندگی
داستان زندگی
ازدواج و همسرگزینی
فعالیتهای هنری
آثار سینمایی
جایزهها و موفقیتها
گفتوگوها

خلاصه زندگینامه
نام: مسعود
نام خانوادگی: رایگان
محل تولد: شهر خرمآباد، استان لرستان، ایران
تاریخ تولد: اول بهمنماه ۱۳۳۳
تحصیلات: دارای مدرک دانشگاهی در رشتهٔ کارگردانی نمایش
همسر: رویا تیموریان
ملیت: ایرانی
محل زندگی: تهران
شغل: بازیگری
سالهای فعالیت: از ۱۳۶۳ تا امروز
زندگینامه
مسعود رایگان در اولین روز بهمن ماه سال ۱۳۳۳ در شهر خرمآباد چشم به جهان گشود. به همین دلیل، او و خانوادهاش اصالتاً لر هستند و ریشههای خانوادگی آنان به مردم این دیار میرسد.
انتشار کتاب:
مسعود رایگان در سال ۱۳۹۶ کتابی از خودش به چاپ رساند که نام آن “رویای یک عکس” است. او این کتاب را بر پایه خاطرات و تجربههای گذشته خود نوشته و علاوه بر این، از نمایشنامه فوگارد نیز ایدههایی گرفته است.
ازدواج
اطلاعات چندانی درباره ازدواج اول و همسر سابق مسعود رایگان در دسترس نیست. پس از جدایی از همسر اول، او با رویا تیموریان، که از دوستان دوران دانشگاهش و از بازیگران شناختهشده ایران است، ازدواج کرد.
این ازدواج در سال ۱۳۸۲ اتفاق افتاد، زمانی که مسعود رایگان ۴۹ ساله و رویا تیموریان ۴۴ ساله بود. زندگی این زوج هنرمند تا به امروز با عشق و وفاداری همراه بوده و رابطه خوب آنها مورد تحسین بسیاری است.
مسعود رایگان و رویا تیموریان از جمله زوجهای موفق سینما و تلویزیون ایران به شمار میروند و در چندین اثر هنری نیز alongside هم بازی کردهاند.
رویا تیموریان، بازیگر سینما و تلویزیون، در ۲۷ اسفند ۱۳۳۸ در تهران متولد شد. او از ازدواج اولش دو دختر به نامهای درنا مدنی و دنیا مدنی دارد. وی در سال ۱۳۶۶ مدرک کارشناسی خود در رشته بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنر دریافت کرد.
رویا تیموریان در برنامه «دورهمی» با اجرای مهران مدیری، درباره آشنایی و ازدواجش با مسعود رایگان اینطور تعریف کرد: پس از جدایی از همسر اولم، سالها به تنهایی و در کنار دخترانم زندگی کردم. در یکی از سفرهای ما به سوئد برای اجرای تئاتر، مسعود رایگان برای دیدن نمایش به سالن آمد و پس از ۲۲ سال دوباره همدیگر را ملاقات کردیم. ما قبلاً در دوران دانشگاه با هم آشنا بودیم.
پس از بازگشت به ایران، ارتباط ما بیشتر شد و در نهایت تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم و زندگی مشترکمان را شروع کنیم.
این بازیگر در ادامه گفت:
ما درک خوبی از یکدیگر داریم و چون هر دو در یک زمینه فعالیت میکنیم، شناخت بیشتری از شرایط کاری هم داریم. این موضوع کمک میکند تا راحتتر با موقعیتها کنار بیاییم. ما از همان ابتدا با هم قرار گذاشتیم که اگر از دست هم ناراحت یا دلخور شدیم، حتماً درباره آن با هم حرف بزنیم.
فرزندان:
ثمره زندگی مشترک مسعود رایگان با همسر اولش، دو پسر به نامهای آرش رایگان و محمد رایگان است.
زندگی هنری

شروع فعالیت هنری:
مسعود رایگان از همان سالهای بچگی، با خواندن و نقل داستان در کارهای پدرش، پا به دنیای هنر گذاشت. بعد وقتی سیزده ساله شد، بازی در تئاتر را آغاز کرد.
او برای اولین بار بین سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۲، در یک فیلم به کارگردانی مرتضی جزایری جلوی دوربین رفت و بازی کرد.
امروز مسعود رایگان یکی از بازیگران شناختهشده و دوستداشتنی لر در ایران است.
در قاب تلویزیون:
این بازیگر در سال ۱۳۵۵ به سربازی رفت و پس از دو سال، در سال ۱۳۵۷ توانست در دانشکده دراماتیک پذیرفته شود و پس از چند سال، از آنجا فارغالتحصیل شد. در سال ۱۳۶۲ و زمانی که مسعود رایگان ۲۹ سال داشت، در مجموعهای با نام «پیدایش صهیونیسم» بازی کرد و در مقابل دوربین ظاهر شد.
او همچنین بین سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ در چند برنامه تلویزیونی دیگر هم حضور یافت و پس از آن به کشور سوئد رفت.
پس از سکونت در سوئد، او همزمان در مدرسه فیلم این کشور به تحصیل ادامه داد و با مراکز فرهنگی و تئاتری مختلفی مانند اینترنشنال کالجر، فرهنگ ملل، تئاتر شهر، تئاتر ملی، تئاتر اوروبرد و تئاتر القبر همکاری خود را آغاز کرد. همچنین برای شبکه دوم تلویزیون سوئد، یک برنامه با عنوان «دستهای روشن» را کارگردانی کرد.
در طول این سالها، او در فیلمی به نام «زندگی خطرناک» به کارگردانی سوزان اوستن – که سازنده فیلم «برادران آمادتوس» نیز هست – ایفای نقش کرد. علاوه بر این، در چهار سریال تلویزیونی سوئدی نیز به عنوان بازیگر حضور داشته است.
بازگشت بعد از ۲۱ سال:
در سال ۱۳۸۰، زمانی که مسعود رایگان چهل و هفت سال داشت، به پیشنهاد وحید موسائیان برای بازی در فیلمی به نام «خاموشی دریا» به ایران بازگشت. حضور او در این فیلم، باعث شناختهشدنش میان اهالی سینما شد.
سه سال بعد، در سال ۱۳۸۳، رضا میرکریمی از او دعوت کرد تا در فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک» بازی کند. بازی درخشان او در این فیلم، محبوبیت زیادی برایش به ارمغان آورد و در همین زمان بود که تصمیم گرفت برای همیشه در ایران بماند و زندگیاش را در وطن ادامه دهد.
شهرت اصلی مسعود رایگان با بازی در همین فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک» به دست آمد. همچنین، او توانست برای بازی در این فیلم، جایزه جشن خانه سینما را دریافت کند.
داستان این فیلم دربارهی یک پزشک متخصص مغز و اعصاب به نام دکتر عالم است که فردی شناختهشده و پرکار است. او تقریباً تمام وقت خود را به کار و فعالیتهای اجتماعی اختصاص داده و حتی فرصت کافی برای رسیدگی به پسرش، سامان، را ندارد و …
مسعود رایگان در بیست و سومین دوره جشنواره فیلم فجر، برای بازی در فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک» نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد نقش اول شد.
همچنین، در سی و یکمین دوره این جشنواره، برای بازی در فیلم «برلین منفی ۷» به عنوان نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل معرفی گردید. این فیلم داستان جوانی به نام سیاوش را روایت میکند که سالهای زیادی در سوئد زندگی کرده و اکنون با همسر و فرزند سوئدیاش زندگی مشترکی دارد.
او ناگهان میفهمد که همه چیز زندگیاش را از دست داده و مصمم میشود به ایران بازگردد ….
۲۳ سال دوری از تلویزیون:
مسعود رایگان بعد از ۲۳ سال دوری از تلویزیون ایران، در سال ۱۳۸۶ با بازی در مجموعهی «مدار صفر درجه» به کارگردانی حسن فتحی، دوباره به عرصهٔ تلویزیون بازگشت. پس از آن نیز در سریال «شمسالعماره» ایفای نقش کرد.
سریال گیسو:
مجموعه «گیسو» در واقع ادامهدهنده داستان سریال «عاشقانه» است که کارگردانی آن را منوچهر هادی بر عهده داشته و هومن کبیری نیز تهیهکننده آن است. در این مجموعه، برخی از بازیگران فصل اول حضور دارند و در کنار آنان، چهرههای جدیدی نیز به گروه اضافه شدهاند.
یکی از کسانی که به تازگی به سریال «گیسو» پیوسته، مسعود رایگان است که در این اثر جلوی دوربین رفته است. این هنرمند پیش از این نیز در کارهای دیگری به کارگردانی منوچهر هادی، از جمله مجموعههای «عاشقانه» و «دلدادگان» همکاری داشته و حالا بار دیگر در «گیسو» این همکاری را ادامه میدهد.
به بیان دیگر، «گیسو» در واقع فصل دوم سریال «عاشقانه» محسوب میشود که با داستانهای تازه و حضور تعدادی از بازیگران قدیمی و جدید تولید شده و از طریق شبکه نمایش خانگی پخش گردیده است.
از جمله بازیگران فصل اول که در این فصل نیز حضور دارند، میتوان به محمدرضا گلزار، حسین یاری، هومن سیدی، ساره بیات و شمسی فضلاللهی اشاره کرد که مسعود رایگان نیز در کنار آنان به ایفای نقش پرداخته است.
برخی از هنرمندانی که در مجموعه «گیسو» نقشآفرینی کردهاند، عبارتاند از: محمدرضا گلزار، هومن سیدی، ساره بیات، بهاره رهنما، حسین یاری، هانیه توسلی، مسعود رایگان، شمسی فضلاللهی، علیرضا زمانینسب، آزاده ریاضی، سانیا سالاری و …
فیلم شناسی

سینما:
| سال | نام فیلم | کارگردان |
|---|---|---|
| ۱۳۸۰ | خاموشی دریا | وحید موسائیان |
| ۱۳۸۳ | خیلی دور، خیلی نزدیک | رضا میرکریمی |
| ۱۳۸۴ | کافه ستاره | سامان مقدم |
| ۱۳۸۵ | گوشواره | وحید موسائیان |
| ۱۳۸۵ | سنتوری | داریوش مهرجویی |
| ۱۳۸۵ | دستهای خالی | ابوالقاسم طالبی |
| ۱۳۸۵ | خونبازی | رخشان بنیاعتماد، محسن عبدالوهاب |
| ۱۳۸۵ | پاپیتال | اردشیر شلیله |
| ۱۳۸۵ | مخمصه | محمدعلی سجادی |
| ۱۳۸۷ | مرد | سیروس الوند |
| ۱۳۸۷ | زادبوم | ابوالحسن داوودی |
| ۱۳۸۷ | دوزخ، برزخ، بهشت | بیژن میرباقری |
| ۱۳۸۸ | زیر آب | سپیده فارسی |
| ۱۳۸۸ | پرسه در مه | بهرام توکلی |
| ۱۳۸۹ | گلچهره | وحید موسائیان |
| ۱۳۸۹ | جرم | مسعود کیمیایی |
| ۱۳۹۰ | بوسیدن روی ماه | همایون اسعدیان |
| ۱۳۹۱ | برلین ۷- | رامتین لوافی |
| ۱۳۹۳ | مزار شریف | عبدالحسن برزیده |
| ۱۳۹۶ | سرو زیر آب | محمدعلی باشهآهنگر |
| ۱۳۹۷ | زعفرانیه ۱۴ تیر | سیدعلی هاشمی |
تلویزیون:
| سال | نام مجموعه | کارگردان |
|---|---|---|
| ۱۳۶۳ | پیدایش صهیونیسم | ناصر یوسفینژاد |
| ۱۳۸۶ | مدار صفر درجه | حسن فتحی |
| ۱۳۸۸ | شمسالعماره | سامان مقدم |
| ۱۳۸۸ | خستهدلان | سیروس الوند |
| ۱۳۸۸ | جستجوگران | محمدعلی سجادی |
| ۱۳۸۹ | در مسیر زایندهرود | حسن فتحی |
| ۱۳۹۰ | سقوط یک فرشته | بهرام بهرامیان |
| ۱۳۹۲ | داوران | احمد امینی |
| ۱۳۹۲ | یادآوری | حجت قاسمزاده اصل |
| ۱۳۹۶ | نفس | جلیل سامان |
| ۱۳۹۶ | دلدادگان | منوچهر هادی |
| ۱۳۹۶ | دیوار به دیوار ۲ | سامان مقدم |
| ۱۳۹۹ | بوم و بانو | سعید سلطانی |
شبکه نمایش خانگی:
| سال | نام | کارگردان | نقش |
|---|---|---|---|
| ۱۳۹۵ | عاشقانه | منوچهر هادی | یونس شکیبا |
| ۱۳۹۸ | همگناه | مصطفی کیایی | فرید صبوری |
| ۱۳۹۹ | گیسو (عاشقانه۲) | منوچهر هادی | یونس شکیبا |
| ۱۴۰۱ | بی گناه | مهران احمدی | رشید فرشباف |
مستند:
| سال | نام | سمت | محصول |
|---|---|---|---|
| ۱۳۹۴ | من ناصر حجازی هستم… | راوی | امیر رفیعی |
جوایز و افتخارات
| عنوان | دلیل | رویداد |
|---|---|---|
| کاندید کسب جایزه برترین هنرپیشه نقش اول مرد | بازی در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک | بیست و سومین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر |
| دریافت جایزه تندیس برترین هنرپیشه نقش اول مرد | بازی در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک | نهمین جشن خانه سینما |
| کاندید کسب جایزه برترین هنرپیشه مرد سینما | بازی در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک | نهمین دوره جشن دنیای تصویر |
| کاندید کسب جایزه برترین هنرپیشه نقش اول مرد | بازی در فیلم خون بازی | بیست و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم فجر |
| کاندید کسب جایزه برترین هنرپیشه مرد | بازی در فیلم خون بازی | دهمین دوره جشن دنیای تصویر |
| کاندید کسب جایزه برترین هنرپیشه نقش اول مرد | بازی در فیلم زاد بوم | بیست و هفتمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر |
| کاندید کسب جایزه برترین هنرپیشه نقش اول مرد | بازی در فیلم زاد بوم | سومین دوره جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران |
| کاندید کسب جایزه برترین هنرپیشه نقش مکمل مرد | بازی در فیلم برلین منفی ۷ | سی و یکمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر |
مصاحبه
آقای رایگان! پدر شما مداح اهل بیت بودند و نوحههایی با گویش لری از او به یادگار مانده، چطور فرزند یک مداح، شد بازیگر سینمای ایران؟!
(با خنده) شما چطور به این مطلب پی بردید؟ من همچنان از مخلصان و علاقمندان به پدرم میباشم.
پدرتان چطور آدمی بود؟
واقعا پدرم یک شخصیت منحصر به فرد در نوع خودش بود. به طوری که هم نوحه خان بود، هم کارگردان تئاتر، هم هنرپیشه، هم طراح صحنه، هم طراح گریم و در عین حال نویسنده نیز محسوب میشد. همه هم و غم و دلدادگی او در زندگی در جهت ائمه اطهار و اهل بیت (ع) بوده است.
لذا همه متن، سروده، آهنگ و ملودی که برای نوحهها در نظر میگرفت، کار خودش بود. همچنین او اشعاری را به لحن لری کرمانشاهی سروده بود که این موضوع باعث شد هواداران زیادی پیدا کند. بسیاری از افراد عاشق و دلداده این موضوع بودند. در منطقه لرستان پدرم را با عنوان کرمانشاهی خرم آبادی میشناختند.
خاطرات دوره کودکی شما از هنر نمایش با پیش پرده خوانی های پدرتان گره خورده است. پدرتان دوست داشت شما راهش را ادامه دهید؟
بله آن زمان پدرم در زمینه کارگردانی هنرپیشه طراحی صحنه و گریم فعالیت داشت. ولی در عین حال مخالف سرسخت وارد شدن من به حوزه بازیگری و هنر بود.
واکنش شما چه بود؟
مرا از در بیرون می انداخت ولی من از پنجره می آمدم.
بالاخره چطور رضایت دادند؟
یاد آن روزها بخیر! زمانی که پدرم از حوزه تئاتر بیرون آمده بود، من در دانشکده هنرهای دراماتیک پذیرفته شدم. زمانی که از این خبر مطلع شد، خطاب به من گفت علاقه داشتم تو از مسیر اصلی که همان ادامه تحصیل بود، به حوزه هنر راه پیدا کنی.
بعدها یعنی در اوایل دهه پنجاه چه شد که در یکی از فیلم های مرتضی جزایری بازی کردید؟
آن دوران به تازگی سینمای هشت میلیمتری شروع به کار کرده بود. به این ترتیب حضور در این فیلم که صعود نام داشت، اولین هنرپیشگی من در عرصه سینما محسوب میشود.
بعد هم به سوئد رفتید و بازیگری را ادامه دادید. آن تجربه ها چگونه بودند؟
خب! دیدگاه من نسبت به هنرپیشگی و کارگردانی تغییر و تحولات زیادی پیدا کرد.
زبان سوئدی به کدام زبان نزدیک است؟
شباهت زیادی به زبان آلمانی دارد، ولی الفاظ فرانسوی و انگلیسی به کرات در آن دیده میشود.
در سوئد شش ماه شب و شش ماه روز است. به این وضعیت چطور عادت کردید؟
(باخنده) در ایام فصل زمستان و پاییز خوشی در ساعت هشت و سی دقیقه صبح طلوع کرده و در ساعت یک بعد از ظهر غروب میکند. همچنین ما در روزهای تابستان به ساعت دوازده ظهر شاهد غروب کردن آفتاب هستیم.
شما نقش های متنوعی بازی کرده اید. انتخاب نقش های تان بر چه اساسی بوده است؟
فکر میکنم همه این موضوعات ریشه در فیلمنامه دارد. یک فیلمنامه با کیفیت و مطلوب فیلمنامهای است که با در نظر گرفتن اسلوب و قوانین صحیح فیلمنامه نویسی به نگارش درآمده باشد.
آقای رایگان، شما سالهای ۶۰ تا ۸۰ خارج از کشور بودید تا اینکه سال ۷۹ به دعوت آقای وحید موسائیان و رضا میرکریمی به ایران آمدید و فیلم خوبی هم بازی کردید. یعنی بعد از یک دوره غیبت طولانی، با یک فیلم خوب شروع کردید و خیلی زود تبدیل به یکی از بازیگران شاخص سینمای ایران شدید. چطور این اتفاق افتاد؟
بله، در سال ۱۳۷۹ من به ایران بازگشته و تا خاتمه تصویربرداری و تهیه فیلم در اینجا ماندم. سپس به علت قرارداد تئاتری که در سوئد بسته بودم، به آنجا برگشته و پس از گذشت دو سال به پیشنهاد آقای میرکریمی، جهت نقش آفرینی در فیلم سینمایی خیلی دور خیلی نزدیک به ایران آمدم.
تعریف و توصیف مسعود رایگان از سوئد چیست، با توجه به اینکه تعداد دیگری از بازیگران ایرانی هم در سوئد اقامت دارند.
سوئد کشوری است که مفهوم واقعی عبارت خواستن، توانستن را در آنجا مشاهده میکنید. این سرزمین علی رغم بسیاری از کشورهای اروپایی و غربی، شرایط و زمینه را جهت انجام تحصیلات با هر سن و موقعیتی مهیا کرده است.
در کشور سوئد فراگیری و آموزش هیچگاه توقف نمیشود. در عین حال هنر در این کشور جایگاه ویژهای داشته و در عمق فرهنگ آنها ریشه دوانده است.
در فاصله بین این ۲۰ سال که شما نبودید، چه تغییری در سینمای ایران احساس کردید؟
در حقیقت عامل شناخت و آشنایی من با عرصه سینمای ایران به آقای کیارستمی و آثارشان باز میگردد. این موضوع در خصوص اساتیدی همچون مهرجویی و کیمیایی نیز صدق میکند.
به عبارت دیگر هر اندازه بیشتر می اندیشم، متوجه میشوم ساختار سینمای ارزشمند ما بر اساس آثار و فعالیتهای این افراد شکل گرفته است. چرا که تاکنون هرچه در سینما حاصل کردهایم، برگرفته از جریان تازهای است که در سالهای گذشته در سینمای ایران شروع شد.
فیلمترین فیلم سینمای ایران از نظر مسعود رایگان؟
در میان فیلمهای سینمای ایران زیباترین فیلمی که میتوانم به آن اشاره کنم، فیلم سینمایی گزارش به کارگردانی آقای عباس کیارستمی است. بسیار احساس تأسف میکنم به چه علت این جریان ادامه نیافته است.
از طرف کجا ادامه پیدا نکرد؟ منظورتان دقیقا چیست؟
افسوس من اشاره به این جریان دارد چرا رویکردی که نام آن را سینمای ملی گذاشتهایم، اساس آن بر فیلم سینمایی گزارش ساخته کیارستمی نبوده و در حقیقت ما این فیلم را پایه و مبنا در نظر نمیگیریم که پیشرفت کنیم. ما به مدت سی و چند سال از این جریان تازه فاصله داریم تا زمانی که فیلم سینمایی جدایی نادر از سیمین ساخته شد.
شما که قائل به سینمای ملی هستید، کدام فیلم را مصداق یک فیلم ایرانی تمام عیار میدانید؟
به مفهوم واقعی، فیلم سینمایی خشت و آینه از نظر من بینظیر است. ممکن است از جمله عواملی که کارگردان این فیلم آقای گلستان همواره خودش را برتر از دیگران دانسته و کاملا حق دارد، تولید چنین فیلمی باشد.
فیلم خشت و آینه پس از گذشت چندین سال هنوز به روز و تازه است. به طوری که میتوان به آن مراجعه کرده و چیزهای جدیدی فرا گرفت. هم از نگاه دوربین، هم از منظر طرز فکر که فیلم بر مبنای آن شکل گرفته و هم از جنبه کارگردان که فاضل مطلق بوده و هم از جهت هنرپیشگی.
در فیلم خشت و آینه یک سکانس بینظیر وجود دارد که زنده یاد جلال مقدم و پرویز فنیزاده که یادشان به خیر باد یک نقش آفرینی خاص و تاریخی را در سینمای ایران انجام میدهند،
در سکانس مذکور وسایل و ابزارآلات هر کدام به مفهوم حقیقی در قاب دوربین تعبیر شده و هیچ مکثی در آن ایجاد نمیشود. در آنجا آقای مقدم در حال پوست کردن خیارش بوده و در عین حال در خصوص این موضوع که به چه علت یک کودک را در سر راه میگذارند، فلسفه میبافد.
به شما لقب بازیگر بدون اغراق میدهند. چطور این شخصیت را در سینمای ایران پیدا کردید؟
اصلاً چرا غلو و زیادهروی؟ بازیگری همه هنرش به نداشتن گزافهگویی و پذیرش در ذهن و فکر تماشاگران است. این جریان برگرفته از آموزشهایی است که در حوزه بازیگری کسب کردهام. ولی هنوز آگاه نیستم که تا چه حد در آن به موفقیت رسیدم. ولی به عقیده من مهمترین عامل آن ابتدا موضوع تجربی دیداری شنیداری بوده و پس از آن مطالعه حرف دوم را میزند که چه اندازه دیدیم، شنیدیم و خواندیم.
تماشا کردن یک فیلم از جمله رویکردهای دیداری و شنیداری بوده و یادمان باشد که در درجه اول به منزله تفریح و سرگرمی میباشد.
به چه علت فیلم خیلی دور و خیلی نزدیک بسیار دلنشین و خوشایند است؟ به علت گرایش فیلم در حوزه داستان و داستان پردازی است. من در عین حال علاقهای به ادبیات مخالف داستان ندارم.
هنگامی که ما به بناهای معماری که در شرق و غرب جهان وجود دارد، نظر میکنیم، متوجه اختلاف دیدگاهها در ادبیات نیز خواهیم شد. شما توجه کنید در کشورهای شرق جهان، منازل شرقی یا حتی خانههای سرزمین خودمان ایران، دربها به سمت داخل گشوده شده و سری در آن نهفته است که لازم است پی ببریم. ولی در کشورهای غربی این موضوع کاملاً متفاوت و وارونه است.
میشود اینطور استنباط کرد که مردم مناطق شرقی شخصیتی درونگرا و اسرارآمیز داشته و اهالی کشورهای غرب برونگرا میباشند.
خوب شما خودتان را بیشتر شرقی میدانید یا غربی؟
(باخنده) یعنی چه؟
با توجه به همین توصیفاتی که گفتید پرسیدم.
بسیار متفاوت است. اندازه که من در خارج از کشورم سکونت کرده باشم که زمانی در حدود بیست و دو سوال بوده است، در هر صورت دلبستگی و علایق عاطفی و اصالت من در کشورم ایران بوده و به هیچ وجه قابل توصیف نیست.
اما شخصیت هنری شما به آن سمت گرایش پیدا کرده.
مطالبی که من آموزش دیدم، برگرفته از دورههای آموزشی غرب میباشد. چنانچه در این موقعیت قرار نمیگرفتم، هم اکنون شناخت و آشنایی که نسبت به بسیاری از اصول سینمای هنرپیشگی و تئاتر پیدا کردهام، حاصل نمیشده و به دست نمیآمد.
شما مدتها سوئد بودید و قبل از بازگشت به ایران آنجا بازیگر بودید، تفاوت بازیگر ایرانی با بازیگری در جامعهای مثل سوئد چگونه است؟
در آنجا وظایف و تکالیف کاملاً از هم مجزا بوده و مشخص میباشد. تعهدات و مسئولیتها نیز آشکار است. در کشورهای غربی چنین طرز فکری که کارگردان همه کاره است، مدت ها قبل منسوخ شده است.
در آنجا مفهومی که از فعالیت بازیگری بیان میکنند، چنین است که هنرپیشه صحنه را خلق میکند و کارگردان تنها آن را هدایت و سوق داده و یاری میکند، در شرایطی که حتی هنرپیشه به آن پی نبرد.
هرچند من پس از بازگشت به ایران، نیکبختانه و از روی خوش شانسی با بیشتر کارگردانهایی که فرصت همکاری داشتم، کاملا مطابق اصولی بود که از آن روش سرمشق گرفته بودند.
آقای رایگان! شما و همسرتان، خانم رویا تیموریان یک زوج هنری هستید و زندگی خصوصی هنرمندان هم یکی از موضوعات جذاب برای مردم است. شما به عنوان بازیگری صاحب سبک، چگونه این فضا را مدیریت میکنید؛ به این معنا که هم با هواداران و ابراز احساسات مردم روبهرو هستید و ارتباط دارید و هم اینکه حریم شخصی خود را حفظ میکنید. جمع این دو چطور است؟ آیا به زندگی خصوصیتان آسیبی وارد نمیشود؟
موضوع زندگی خصوصی ما در یک سو قرار داشته و حرفه و جریان کاری ما در حیطه دیگری است. مردم و مخاطبان بسیار محبت داشته و ما را شرمسار اظهار لطف خودشان میکنند.
شاید هم مهربانیهای بیش از حد؟
تصور کنید ما به منظور خرید به نانوایی و تره بار رفته و چندین مرتبه این موضوع انجام شده که پرسش جالبی را از ما سوال میکنند؛ برای نمونه مگر شما نان هم میخرید؟ در جواب میگویم خب ما نیز همانند شما هستیم، چه تفاوتی دارد؟
ما علاوه بر نان، سبزی، سیب زمینی و پیاز هم خریداری میکنیم و حتی ممکن است احساس خشم و دلخوری داشته باشیم. همچنین به اتوبوس و تاکسی نیز سوار میشویم. جریان از این قرار است که رابطه ما یک ارتباط تنگاتنگ و دوسویه با مردم میباشد.
در حقیقت بدون وجود مردم، ما هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم. چنانچه مخاطبی وجود نداشته باشد که به تماشای آثار ما بنشیند، فعالیت ما چه سودی خواهد داشت؟
در سالهای دهه ۸۰ میلادی که نبوهی از فیلمهای ویدیویی در سبک ستیزه جویی و تندخویی به بازار روانه شد، تماشاگران تئاتر کاهش یافت. پیشکسوتان و بزرگان عرصه تئاتر سوئد بیان میکردند،
ما فعالیت تئاتر را در اینجا تعطیل کرده و هنگامی که مخاطب تقاضا کرد، مجدد در روی صحنه اجرا میکنیم. چرا که هر یک از این موارد به یکدیگر وابسته بوده و جدا نشدنی هستند.
بدترین موقعیتی که در آن با ابراز احساسات مردمی مواجه میشوید، چه زمانی است؟
در هنگام تصویربرداری یک اثر، برخی از مخاطبین و مردم از روی محبت و علاقه به نزد ما آمده و یا عکس میاندازند. یا پرسشهایی را مطرح میکنند که چگونه به حوزه سینما راه یابند و … ولی همه این جریانات در موقعیتی صورت میگیرد که دوربین تصویربرداری در مقابل من بوده و از یک سو لازم است طرف دیگر را در نظر گرفته و خودم را مهیای نقش آفرینی کنم. لذا این گونه رفتارها حساب و کتاب تهیه فیلم و تصویربرداری را به هم میریزد. در غیر این صورت و جدای انجام کار، این رفتارها اشکالی ندارد.
مردم بیشتر کدام نقش شما را به یاد میآورند؟
بسیاری از شخصیتهایی که بازی کردهاند، برای نمونه فیلم های خیلی دور خیلی نزدیک، سقوط یک فرشته، مدار صفر درجه و فیلم خوب بازی.
بیشتر با کدام نقش شما را میشناسند؟
وسعت و قلمرو تلویزیون بسیار گسترده و فراوان است. ولی به نمایش درآمدن فیلمها در سینما محدودیت دارد. به همین علت اغلب من را با آثار تلویزیونی و سریالها به یاد میآورند.
از این ابراز محبتهای عجیب مردمی، چیزی خاطرتان است؟
آرزو میکنم مطلبی که در اینجا بیان میکنم، توسط آن دوست و همشهری عزیز نیز خوانده شود. چرا که این موضوع را به منزله یک سپاسگزاری خاص از او میدانم. او یک شهروند معمولی است که دارای مغازه آبمیوه فروشی بود.
در یکی از روزها که قصد داشتم سر یک برنامه حاضر شوم، اتومبیلم به یکباره پنچر شد. به هر طریقی خودرو را از زیر گذر به بالا رساندیم. من در کناری ایستاده و در فکر بودم. یک مرتبه همان آقا دست مرا گرفت و بیان کرد شما بیا! مرا به داخل مغازه آبمیوه فروشی برده و با قرار دادن یک معجون حیرت آور و تازه از من پذیرایی کرد.
پرسید در حال رفتن به کجا بودید؟ در جواب گفتم به صحنه فیلمبرداری میرفتم. مجدد پرسید در صحنه چند نفر حضور دارید؟ گفتم حدود سی تا چهل نفر، خطاب به شاگردش گفت ممد دو تا ۲۰ لیتری بزن! یادش بخیر نام او را به خاطر نمیآورم، ولی روز به یاد ماندنی بوده و به تمامی حاضران در این پروژه آبمیوه و معجون داد.
مردم سرزمین ما ایران به شدت احساسی و عاطفی میباشند. لذا حرمت زیادی را برای هنرپیشگان قائل شده و سعی میکنند به واسطه یک هدیه و کادو ابراز محبت کنند. چنین رفتارهایی جای تقدیر و سپاسگزاری دارم.
در کشورهای غربی این حالت چطور است؟ مردم چطور با بازیگران معروف برخورد میکنند؟
برای نمونه یک مرتبه من به همراه همسرم در حال قدم زدن در خیابانهای شهر استکهلم بودیم، آقایی که از هنرپیشگان مشهور و نام آور هالیوود است، در حال گذر بود. در همان هنگام برف شدیدی نیز در حال بارش بوده و یک حالت تازه و حیرت آوری ایجاد کرده بود.
من به خانومم گفتم، این فلان شخص است. همسرم پرسید پس به چه علت مردم ه سمت او نمیروند؟ در جواب گفتم حتی اگر او به کافهای رفته و در آنجا بنشیند نیز کسی به او مراجعه نکرده و ایجاد مزاحمت نمیکنند.
حداکثر رفتاری که در معابر و خیابانها با یک هنرپیشه انجام میدهند، لبخندی به روی لب و برداشتن کلاه از سر احترام است. حدود و موقعیت ما تفاوت زیادی با آنها دارد. ما تمایل داریم زندگی خود را در جمع بگذرانیم، ولی آنها میخواهند به تنهایی و در خود باشند.
بازیگری از نظر شما چگونه حرفه ای است؟
بازیگری یک شغل ابل تفکیک و علمی محسوب میشود. از یک سو با علم فیزیک و از طرف دیگر با روح و روان انسانها مرتبط است. نگاه کنید! یک شخصیت بدون جان به روی کاغذ نوشته میشود، چنانچه نقش پردازی صحیح باشد هنرپیشه با ابتکار و خلاقیت خود قادر است جانی تازه به آن بخشیده و آن را زنده و ملموس کند.
یکی از مثالهای آشکار برای این موضوع، هنرپیشگی خانم هانا هانتر در فیلم پیانو میباشد. با وجودی که این خانم از نظر ظاهری چهره زیبایی ندارد، ولی در نظر تماشاگر به قدری زیبا و دل فریب میآید که میتوان آن را به عنوان نمونهای از الهههای یونان باستان تصور کرد.
زمانی که نقش آفرینیهای ایشان را مشاهده کنید، پی میبرید که جهان بازیگری انتها ندارد. به منظور پرداختن به هنر هنرپیشگی و جزئیات آن، داشتن تجارب سمعی و بصری و در عین حال مطالعه و خواندن کتاب، شرط اول است.
شما به عنوان بازیگر می خواهید به چه چیزی از این انسان نزدیک شوید؟
به انسانیت و رفتار و خصلتهای آن، ما بازیگران در جایگاه هنرپیشه دارای این فرصت هستیم که شخصیتهای گوناگونی را به نمایش گذاشته و آنها را تجربه کنیم. چنانچه دیدگاه مردم شناسی صحیحی در ما وجود داشته و در عین حال استایل و شخصیتهای متفاوت اجتماعی را در ذهن و ضمیر نیمه هوشیارمان نگه داریم، در هر موقعیتی به کمک ما میشتابد.
شما با کدام نقش تان احساس روراستی و صمیمیت می کنید؟
من به همه نقشهای که تاکنون ایفا کردهام علاقه دارم. چرا که لازم است قابلیت جانبداری از نظر من را داشته باشند. من برای هر یک از آنها تلاش زیادی انجام داده و همه آنها با من نزدیک و صمیمانه هستند. ولی در نظر بگیرید که نقش پدر در فیلم سنتوری با نقش پدر در فیلم خون بازی و همچنین با نقش پدر در فیلم خیلی خیلی نزدیک مشابه نیستند.
هرچند تمامی آنها ظاهر و چهره مسعود رایگان را دارند، ولی در یک فیلم حاج بلورچی بوده، در فیلم دیگر یک دکتر متخصص و در آن یکی سنجری وفا میباشد. خب! همه این نقشها با دکتر پارسا در فیلم مدار صفر درجه و همچنین در فیلم گوشواره که به وسیله موتور در حال مسافر کشی در خیابان است، تفاوت دارد.
در هر یک از این شخصیتها ابعادی دیده میشود که آن را منحصر به فرد میکند.
سال گذشته مردم با کنجکاوی بازی شما در نقش شکیبا در سریال «عاشقانه» را دنبال کردند. چرا شکیبا شخصیت پر رمز و رازی بود؟
هنگامی که ایفای نقش در شخصیت شکیبا را به من مطرح کردند، بسیار شیفته قدرت حیرت آور و رازآلودش شدم. لذا جذابیت زیادی برایم داشت. حوزه نمایش با اسرار و ابهاماتش بسیار جذاب و سرگرم کننده است.
هیچ وقت حسرت کاری یا چیزی را خورده اید؟
تاسف و حسرت که بسیار داشتهام. چنانچه فیلم هملت در کشور ایران ساخته شود، من تمایل دارم شخصیت گورکن را به من واگذار کنند. بسیار علاقه دارم نقشهای مرگ فروشنده را به نمایش بگذارم.
هم خانم تیموریان و هم شما صداهای خاص و منحصر به فردی برای دوبله دارید. هر دو گوینده مستند «من ناصر حجازی هستم» بودید. چرا دوبله را جدی تر دنبال نمی کنید؟
حرفه و شغل ما دوبله نیست. عرصه دوبله دارای متخصصان و افراد خودش میباشد. از آنجا که ما تخصص و مهارتی در حرفه دوبله نداریم لذا در آن جهت حرکت نمیکنیم. دو مرتبه دوبله را انجام دادهایم؛ یک بار در فیلم مدار صفر درجه در کنار مرحوم بهرام زند که بینظیر بودند و یک مرتبه هم در فیلم برلین منهای هفت، به این علت که انگلیسی صحبت کردیم و پس از آن تصمیم بر آن شد که دوبله کنند.
یعنی گفتن آنونس فیلم «به همین سادگی» توسط خانم تیموریان هم تنها به عنوان یک اتفاق تکرار نشدنی باقی ماند؟
در کنار این موارد خانم تیموریان فیلم سینمایی ایستاده در غبار و من نیز فیلم گلچهره را گفتهام.
اجراهای مشترک هم داشته اید، مثل اختتامیه دوره نهم تئاتر دانشجویی. این اجراها را چطور شد پذیرفتید؟
با وجودی که ما هیچ فعالیتی به عنوان مجری نداریم، ولی از آنجا که حس کردیم به نوعی دانشجو میباشیم، لذا اجرای آن را عهدهدار شدیم.
موفق شدن در بازیگری به چه چیزهایی ارتباط دارد؛ آیا بازیگر باید خودش را با موسیقی، نقاشی، شعر و … در مسیر تحول قرار دهد؟
این موارد از ضروریات بازیگری محسوب میشود. ولی به عقیده من علاقه شخصی، قابلیت و توانمندی از جمله موارد مهم جهت فعالیت و ارتقا در زمینه هنرپیشگی میباشد. چشمه باید خودش بجوشه؛ چرا که اگر آبی در چاله ریخته شود، پایدار نخواهد بود. تنها رفتن به آکادمی نیز پاسخگوی این جریان نیست. خیلیها به این عرصه وارد شده و از آن بیرون آمدند، ولی عدهای نیز همچون سنگ محک در آنجا به ثبات رسیده و ماندگار شدند.
در انتها دوست دارم بدانم انتظارتان از جوانان ایرانی چیست؟
علاقه دارم قشر جوان ما پر جنب و جوش، فعال، با آگاهی و شناخت کامل در همه زمینهها، اهل مطالعه و اقدام باشند.
از ۱۳ سالگی در تئاتر:
تنها یک سینما در شهر خرم آباد دایر بود که نخستین بار فیلم سینمایی اسپارتاکوس را در آنجا مشاهده کردم. تماشای این فیلم نقش حیرت آوری در وجود من به جا گذاشت. ولی عاملی که موجب گرایش من به این حوزه گردید، اعجاز تئاتر بوده است.
سالهای کودکی به واسطه پرده خوانی آثار پدرم، شروع به فعالیت در حوزه هنر کردم. سپس در سال ۱۳۴۶ که در سن سیزده سالگی بودم، به صحنه تئاتر وارد شده و در سن بیست و دو سالگی به عنوان برترین هنرپیشه مرد تئاتر موفق به کسب جایزه شدم.
سفر متاهلی شیرین است:
با وجودی که من و همسرم به شدت دلباخته مسافرت هستیم، ولی اغلب امورات و فعالیتهای کاری موجب میشود موقعیت چندانی برای رفتن به سفر نداشته باشیم.
با این حال هر زمان که فرصتی مهیا شود، طوری کارها را کنار هم میچینیم که قادر شویم به مکانهای مورد علاقهمان سفر کنیم. چرا که سفرهای متأهلی بسیار جذابتر و دلپذیرتر از سفرهای مجردی میباشد.
در کنار هم بودن:
در برخی مواقع هر دو ما برای بیست و چهار ساعت مشغول به کار هستیم. ولی هنگامی که با یکدیگر مواجه میشویم، در کنار یکدیگر حتی به صرف یک فنجان قهوه نیز اکتفا کرده و گفتگوی مختصری را با هم انجام میدهیم.
همین اوقات کوتاهی که در کنار هم صرف میکنیم، توان و انرژی دوچندانی را جهت ادامه فعالیت به ما تزریق میکند. لازم است زن و شوهر در هر موقعیتی در کنار یکدیگر حضور داشته و با روی خندان با یکدیگر برخورد کنند.












































