معنی ضرب المثل ” تغاری بشکند ماستی بریزد “

حتماً این ضربالمثل قدیمی را شنیدهاید: «تغاری بشکند، ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسهلیسان». این جمله در نگاه اول ممکن است کمی عجیب به نظر برسد، اما در واقع مفهوم عمیق و قابل تأملی دارد.
این ضربالمثل به ما یادآوری میکند که گاهی یک اتفاق ناگوار یا یک شکست برای یک نفر، میتواند باعث خوشحالی و سود فرد دیگری شود. درست مثل وقتی که کاسهای که ماست در آن است میشکند و محتوای آن روی زمین میریزد. این اتفاق برای صاحب ماست یک ضرر و ناراحتی است، اما برای مورچهها، حشرات و موجوداتی که از آن ماست تغذیه میکنند، یک نعمت و روزی بزرگ به حساب میآید و دنیا برای آنها زیبا میشود.
**داستان پشت ضربالمثل:**
روزی روزگاری، زن روستایی مهربانی بود که ماست خوشمزهای درست کرده بود. او ماست را در یک تغاره (کاسه بزرگ سفالی) ریخت و آن را کنار پنجره گذاشت تا خنک شود.
متأسفانه یک باد شدید وزید و باعث شد تغاره بلغزد و از روی طاقچه بیفتد. کاسه بزرگ با صدای بلندی شکست و همه ماستِ تازه و زحمتکشیدهی زن روی زمین ریخت.
زن از این اتفاق بسیار ناراحت شد و با چشمانی اشکآلود شروع به تمیز کردن زمین کرد. در همین حال، گروهی از مورچهها که در آن نزدیکی زندگی میکردند، بوی ماست را احساس کردند. آنها با خوشحالی به سمت آن هجوم بردند و شروع به خوردن کردند.
مورچهها آن روز را یکی از بهترین روزهای زندگی خود میدانستند. آنها با خود گفتند: «امروز واقعاً دنیا به کام ماست! چه روز بزرگی برایمان پیش آمده!»
پس این ضربالمثل به زبان ساده به ما میگوید: از دیدگاه ما، یک واقعه ممکن است یک فاجعه و شکست به نظر برسد، اما از نگاه دیگری، همان اتفاق میتواند یک موهبت و شانس بزرگ باشد.

در این بخش به بررسی معنی، مفهوم و داستان پشت ضربالمثل ایرانی «تغاری بشکند، ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسهلیسان» میپردازیم. با ما همراه باشید.
تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان کنایه از چیست؟
1- گاهی یک اتفاق بد برای یک نفر، باعث خوشحالی و سود افرادی میشود که دنبال فرصتهای اینچنینی هستند.
2- تَغار به معنی کاسه یا ظرفی گِلی است. در اینجا منظور از “کاسه لیسان”، افرادی هستند که بدون زحمت از موقعیتها استفاده میکنند.
3- وقتی میگویند “دنیا به کام کسی است”، یعنی آن شخص از موفقیت و سودهای دنیوی خوشحال و راضی است.
داستان ضرب المثل
روایتی قدیمی وجود دارد که میگوید: روزگاری، دختر جوانی دلباخته پسر جوانی شد. این دختر هر روز ظرفی پر از ماست روی سرش میگذاشت و برای فروش به بازار میرفت و از دور به معشوقش نگاه میکرد.
یک روز، خبر رسید که آن پسر جوان از دنیا رفته است. دختر بسیار اندوهگین و پریشان شد، اما نمیتوانست در حضور پدر و مادرش گریه کند. روز بعد، طبق معمول، ظرف ماست را روی سرش گذاشت و به سمت بازار حرکت کرد. وقتی از کنار محله معشوق درگذشت، عمداً خودش را به زمین انداخت تا ظرف ماست بیفتد و بشکند.
او از شکستن ظرف ماست بهانه کرد و برای معشوق از دست رفتهاش به شدت گریه سر داد. در همین حال، گدایانی که آن اطراف بودند، تکههای ظرف و ماست ریخته شده را از زمین جمع کردند و شروع به خوردن آن کردند.
پیرمرد خردمندی از آنجا عبور میکرد. وقتی این صحنه را دید، گفت: «تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان!» یعنی سود این گریهها و شکستن ظرف ماست، فقط به گدایان رسید و دل آنان را شاد کرد!




























