معنی کلمه Kin به فارسی با چند مثال

امروز با هم یک واژه تازه انگلیسی یاد می‌گیریم!

ترجمه کلمه Kin به فارسی با مثالهای کاربردی

وقتی می‌خواهیم درباره اعضای خانواده و نزدیکان صحبت کنیم، از کلمه kin (به معنای بستگان) استفاده می‌کنیم.

مثلاً وقتی پلیس جسد مرد گمشده را پیدا کرد، سعی کرد با نزدیکترین فرد از خانواده او تماس بگیرد.
دونا تعداد زیادی از بستگانش در ایالت تنسی زندگی می‌کنند.
خانواده ما همیشه همسایه‌مان را مانند یکی از بستگان خود می‌دید. او با ما نسبتی نداشت، اما انگار بخشی از خانواده ما بود.
بیشتر فامیل و نزدیکان ناتالیا در اوکراین ساکن هستند.
خیلی از آمریکایی‌ها هنوز می‌توانند بستگان دوری پیدا کنند که در کشورهای اروپایی زندگی می‌کنند.

 
دو کلمه دیگر هم هستند که از kin ساخته شده‌اند: akin و kindred. هر دو به معنای شباهت یا نزدیکی با چیزی هستند.

کارهایی که او در شرکتش انجام داده بود، تقریباً برابر با دزدی بود.
این شراب خیلی شبیه شرابی است که قبلاً در اروپا می‌خوردیم. (یعنی هر دو شراب به هم نزدیک هستند.)
جو و هلن روحیه‌های مشابهی دارند. (یعنی باورها، افکار و احساسات نزدیکی دارند.)

 
کلمه kinship (خویشاوندی) وقتی به کار می‌رود که یک حس نزدیکی عمیق بین افراد وجود داشته باشد:

ماریا وقتی برای اولین بار به مکزیک سفر کرد تا مادربزرگش را ببیند، یک حس تعلق و نزدیکی با مردم آنجا پیدا کرد.
حس خویشاوندی و صمیمیت در آن خانواده کمکم از بین رفت، چون هر کدام به یک شهر یا کشور دور نقل مکان کردند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

اگر می‌خواهید فهرست همهٔ واژه‌هایی را که با حرف A آغاز می‌شوند ببینید، به صفحهٔ «کلمات پرکاربرد انگلیسی با حرف A» سر بزنید. همچنین، برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی آرین لوتوس، می‌توانید به صفحهٔ «کلمات پرکاربرد انگلیسی همراه با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا» مراجعه کنید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن