رازهایی از زندگی شخصی بتهوون ، نابغه ناشنوا

رازهایی از زندگی شخصی بتهوون ، نابغه ناشنوا

اگر به موسیقی علاقه داشته باشید، قطعاً نام بتهوون را شنیده‌اید. سرگذشت او بسیار خواندنی و پندآموز است و بدون شک، شناخت عمیق‌تر این آهنگساز برای هر علاقه‌مند به موسیقی ضروری است.
لودویگ ون بتهوون در هفدهم دسامبر سال ۱۷۷۰ چشم به جهان گشود و نخستین نواهای زندگی را در خانه‌ای کهن در شهر «بن» شنید. خانواده او اصالتاً اهل بلژیک بودند. پدرش خواننده و آهنگسازی بی‌قید بود که همواره می‌کوشید با روش‌های ساده، هزینه‌های زندگی خانواده را تأمین کند؛ اما مادرش زنی مهربان و آرام بود که عشق فراوانی به فرزندانش می‌داد.

خانواده

خانواده بتهوون پنج فرزند داشت که تنها سه پسر از آنها زنده ماندند. لودویگ همیشه در مورد روز دقیق تولد خود مطمئن نبود. او در روزهایی به دنیا آمد که پدر و مادرش در سوگ از دست دادن برادرش، لودوینگ ماریا، به سر می‌بردند و این اندوه تا همیشه بر زندگی بتهوون سنگینی کرد. او خیلی زود فهمید که پدرش به خاطر مرگ برادرش بسیار غمگین است و حتی یک شیطنت کوچک از سوی او می‌تواند خشم پدر را برانگیزد.

با این حال، مادرش همیشه داستان‌هایی درباره پدربزرگش، کپل میستر، برایش تعریف می‌کرد. او می‌خواست تصویر خوبی از یک مرد در ذهن پسرش بسازد و با این کار، خشونت و خشم بی‌دلیل پدر را کم‌رنگ کند. سرانجام، این پدربزرگ بود که به الگوی زندگی لودویگ تبدیل شد.

آموزش موسیقی او از پنج سالگی شروع شد. یوهان ون بتهوون باور داشت که می‌تواند این پسر را به سرعت به عنوان یک استعداد درخشان در دنیای موسیقی به همگان معرفی کند. به همین دلیل، آموزش پیانو را از همان سال‌های کودکی آغاز کرد.

رازهایی از زندگی شخصی بتهوون، نابغه ناشنوا

نگفته هایی از نابغه ناشنوای موسیقی

با وجود شهرت فراوان او، بخش‌های زیادی از زندگی خصوصی‌اش برای بسیاری ناشناخته باقی مانده است. در ادامه، حقایق جالبی از زندگی شخصی بهوون، این استاد بی‌همتای موسیقی، را خواهید خواند.

زندگی عشقی مرموز

فرانتس وگلر که از دوستان نزدیک بتهوون بود، در خاطراتش اشاره کرده است که در میان یادداشت‌ها و نوشته‌های خصوصی این آهنگساز بزرگ، نامه‌های عاشقانه‌ای خطاب به یک زن پیدا شده است. با این حال، هویت این زن تا به امروز ناشناخته باقی مانده و کسی نمی‌داند او چه کسی بوده است.

نامرتب؛ اما جدی

ظرف‌های غذا و خوراکی‌های نیمه‌خورده اغلب نزدیک پیانوی او رها می‌شدند و گاهی حتی میان صفحات نت‌هایش پیدا می‌شدند. بتهوون که در سال‌های جوانی آهنگسازی با روحیه‌ای شاد و شوخ بود، در میانسالی به فردی تندخو و بداخلاق تبدیل شد. او در نامه‌ای به یکی از دوستانش، کم‌شنوایی و سپس ناشنوایی را دلیل اصلی این تندمزاجی خود معرفی کرده است. پس از مرگ برادرش، وقتی سرپرستی برادرزاده‌اش، کارل، را بر عهده گرفت، رفتارش با این نوجوان آن‌قدر خشن و سختگیرانه بود که کارل اقدام به خودکشی کرد.

موسیقیدان انقلابی

دوره طلایی موسیقی کلاسیک در شهر وین با لودویگ فان بتهوون به پایان رسید. او یک آهنگساز نوآور و پیشگام بود که راه را برای سبک رمانتیک در موسیقی باز کرد. بتهوون در سمفونی نهم خود برای اولین بار از گروه کُر و خواننده استفاده کرد، ایده‌ای که در آن زمان کاملاً بی‌سابقه بود. او همچنین در خلق آثار نمایشی و داستانی مهارت داشت، ولی اغلب به جای داستان‌های پیچیده، موضوعات کوتاه و به یاد ماندنی را انتخاب می‌کرد؛ مانند نُتی که در سمفونی پنجم او بارها تکرار می‌شود و برای همه آشناست. بتهوون در طول زندگی خود حدود ۲۴۰ اثر خلق کرد که شامل سمفونی، کنسرتو برای پیانو، کوارتت‌های زهی و یک اپرا می‌شود.

بینش آینده

بتهوون فردی بود که همیشه به دنبال بی‌نقصی و کمال بود. او آثارش را نه برای مردم زمان خود، بلکه برای آیندگان خلق می‌کرد. بارها پیش می‌آمد که تا دیروقت مشغول کار باشد و قطعاتی را که ساخته بود، بارها و بارها ویرایش و اصلاح کند تا به بهترین شکل ممکن برسد.

سرنوشت قطعه اپرا؛ سطل زباله

بتهوون اپرای فیدیلیو را نخستین بار در سال ۱۸۰۵ روی صحنه برد. داستان این اپرا از رویدادهای دوران انقلاب فرانسه الهام گرفته بود. پس از آن اجرای اول، بسیاری از منتقدان به سختگیری از کار او انتقاد کردند. با این حال، بتهوون دست از تلاش برنداشت و در سال‌های بعد، چندین بار این اثر را دوباره نوشت و تغییر داد.

علاقه مند و عصبانی از ناپلئون

بتهوون علاوه‌بر عشق عمیق به موسیقی، به اندیشه‌های فلسفی، آثار ادبی و مسائل سیاسی هم توجه داشت. در آغاز راه هنری‌اش، موضوع قهرمانی و پایداری برایش بسیار مهم بود و از انقلاب فرانسه نیز الهام می‌گرفت، تا جایی که سمفونی سوم خود را به ناپلئون تقدیم کرد. اما زمانی که ناپلئون خود را امپراتور خواند، بتهوون از این تقدیم‌نامه صرف‌نظر کرد.

هرچه کمتر بهتر

آغاز سمفونی پنجم او به‌طور گسترده‌ای شناخته شده است، در حالی که این اثر فقط چهار موومان دارد. بتهوون در مجموع نه سمفونی خلق کرده که تعداد آن در مقایسه با موتزارت (با چهل و یک سمفونی) کمتر است؛ با این حال، هر ارکستر معتبر و بزرگی در جهان، این سمفونی‌ها را در فهرست اصلی برنامه‌های اجرایی خود قرار می‌دهد. سمفونی‌های بتهوون چنان کامل و با ملودی‌هایی خارق‌العاده هستند که بیشتر آهنگسازان پس از او، به دشواری توانسته‌اند راز و رمز این آثار را درک کنند.

توسعه دهنده لوح فشرده (CD)

بخش آوازی پایانی سمفونی نهم بتهوون مشهورترین قسمت این اثر است و الهام‌بخش بسیاری از شاعران آلمانی مانند فردریش شیلر و شعر معروف او “سرود شادی” بوده است. جالب اینجاست که بتهوون کار روی این قطعه را زمانی به پایان رساند که تقریباً شنوایی خود را از دست داده بود. هنگام نخستین اجرای این سمفونی در مارس ۱۸۲۴، او حتی قادر نبود صدای تشویق پرشور و فراوان شنوندگان را بشنود.

این سمفونی تا به امروز نیز بر موسیقی دنیا تأثیر گذاشته است. برای مثال، ترانه پاپ “آوازی از شادی” در دهه ۱۹۷۰ از آن الهام گرفت. همچنین، استاندارد هشتاد دقیقه‌ای برای ظرفیت لوح‌های فشرده که اولین بار در سال ۱۹۸۲ تعیین شد، از طول تقریبی هفتاد دقیقه‌ای این سمفونی بزرگ الگوبرداری شده است.

آهنگسازی ناشنوا

بتهوون از حدود بیست سالگی به بعد، به آرامی قدرت شنوایی خود را از دست داد. وقتی به سن چهل و هشت سالگی رسید، کاملاً ناشنوا شده بود، اما صدای زنگ و وزوز در گوش‌هایش همیشه همراه او بود. پژوهش‌های تازه نشان می‌دهد که ناشنوایی او احتمالاً در اثر نوعی بیماری حصبه به وجود آمده است. با این حال، او با وجود این مشکل به ساختن موسیقی ادامه داد. بتهوون از توانایی ویژه‌ای به نام “شنوایی مطلق” برخوردار بود، به همین دلیل می‌توانست آواها و هماهنگی نُت‌های سازهای مختلف را به روشنی در ذهن خود تصور و خلق کند. در سال‌های پایانی عمر، به فردی گوشه‌گیر و تندمزاج تبدیل شده بود. بسیاری از پژوهشگران زندگی بتهوون معتقدند که تمرکز بر این دوره از زندگی او و توصیفش به عنوان انسانی تلخ‌خو، نگاهی نادرست و ناعادلانه است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن