بیوگرافی و زندگینامه گوگوش

بیوگرافی گوگوش (فائقه آتشین)
گوگوش با نام اصلی فائقه آتشین، در اردیبهشت ۱۳۲۹ در تهران به دنیا آمد. او که بیشتر با نام هنری گوگوش شناخته میشود، خواننده است و در گذشتههای دور نیز در ایران بازیگری میکرد. از همان ابتدای کار، خیلی زود مورد استقبال و محبوبیت فراوان قرار گرفت. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ناچار شد کارش را متوقف کند و در خانه بماند. سرانجام فائقه آتشین در سال ۱۳۷۹ ایران را ترک کرد و دوباره خوانندگی را شروع کرد.
در واقع گوگوش از چهرههای سرشناس خوانندگی و بازیگری در دوره پهلوی بود. آنقدر محبوب بود که در آن زمان او را “شاه ماهی موسیقی ایران” مینامیدند. در این بخش میخواهیم با بررسی جنبههای مختلف زندگی فائقه آتشین، زندگینامه کاملی از او را برای شما بیان کنیم.
منوی دسترسی سریع
خلاصهای از سرگذشت
داستان زندگی
پیمان زناشویی
صفحههای مجازی
عمر هنری
فهرست آهنگها
کارنامه سینمایی
گفتوگوها

خلاصه زندگینامه
نام اصلی: فائقه آتشین
متولد: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۹ در تهران (۷۵ ساله)
حرفه: خوانندگی و بازیگری
سالهای فعالیت: از ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۷ و از ۱۳۷۹ تا امروز
همسران سابق:
– محمود قربانی (ازدواج ۱۳۴۶، جدایی ۱۳۵۱)
– بهروز وثوقی (ازدواج ۱۳۵۴، جدایی ۱۳۵۵)
– همایون مصداقی (ازدواج ۱۳۵۶، جدایی ۱۳۶۸)
– مسعود کیمیایی (ازدواج ۱۳۷۶، جدایی ۱۳۸۲)
فرزند: کامبیز قربانی
پدر: صابر آتشین
حوزه فعالیت: موسیقی
سبک: موسیقی پاپ ایرانی
شرکتهای تولیدکننده آثار: آونگ، کلتکس، امزیام، پارس ویدئو، ترانه بارکلی
همکاران هنری:
حسن شماعیزاده، واروژان، مارتیک، ابی
زندگینامه
گوگوش تأثیر زیادی بر موسیقی پاپ ایران گذاشت و در بین مردم بسیار محبوب شد. او علاوه بر خوانندگی، از دههی ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ در چند فیلم نیز بازی کرد. در میانههای دههی ۱۳۵۰، به اوج موفقیت و شهرت رسید. برای مثال، با بازی در فیلم “بیتا” توانست جایزهٔ بهترین بازیگر زن را در جشنواره سپاس سال ۱۳۵۱ دریافت کند. در آن زمان، برخی از زنان وابسته به حکومت پهلوی که حجاب را کنار گذاشته و سعی در تقلید از فرهنگ غرب داشتند، گوگوش را الگوی خود قرار دادند.
گوگوش کمی قبل از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ برای کار به آمریکا رفت، اما پس از اتمام پساندازش، ناچار شد به ایران بازگردد. او سپس تا سال ۱۳۹۷ در تهران زندگی کرد. پس از انقلاب، بر اساس قوانین جمهوری اسلامی ایران، زنان اجازهٔ خوانندگی در جمع را نداشتند؛ به همین دلیل گوگوش نتوانست در آن سالها به کار خوانندگی ادامه دهد. وقتی در سال ۱۳۷۹ ایران را ترک کرد، در عرض تنها یک سال، ۲۷ کنسرت در کشورهای مختلف اروپا و آمریکا اجرا نمود.
با ازسرگیری فعالیتهای هنری، گوگوش کنسرتهای متعددی در سراسر جهان برگزار کرد. او گاهی مکانهای بسیار معروف و بزرگی را برای اجراهایش انتخاب میکرد؛ از جمله مدیسن اسکوئر گاردن در نیویورک، ایر کانادا سنتر در تورنتو، اریکسون گلوب در استکهلم، رویال آلبرت هال در لندن و هالیوود بول و تئاتر مایکروسافت در لس آنجلس.
دوران کودکی؛ از تولد تا کار با پدر:
فائقه آتشین در پانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۲۹ در محله سرچشمه تهران چشم به جهان گشود. البته در شناسنامهاش تاریخ تولد، هجدهم بهمن همان سال نوشته شده است. اما خودش همیشه گفته که به گفته مادرش، تولد واقعیاش در پانزدهم اردیبهشت بوده. جالب این که دانشنامه بریتانیکا نیز تاریخ تولد گوگوش را پنجم می ۱۹۵۰ برابر با پانزدهم اردیبهشت ۱۳۲۹ ثبت کرده است.
خانواده گوگوش اصالتاً اهل آذربایجان بودند و پیشتر از بخشی از آذربایجان که به شوروی پیوسته بود، به ایران بازگشته بودند. پدرش اهل شهر سراب بود. وقتی گوگوش تنها دو سال داشت، پدر و مادرش از هم جدا شدند. مادرش نسرین، پس از این جدایی با یک مرد یهودی ازدواج کرد و فائقه نزد پدرش، صابر آتشین، بزرگ شد.
گوگوش فقط یک برادر تنی داشت، به اضافه دو برادر ناتنی از طرف پدر و یک خواهر و برادر ناتنی از طرف مادر. متأسفانه برادر تنیاش که از یک پدر و مادر بودند، در ۲۴ سالگی از دنیا رفت.
صابر، پدر گوگوش، آکروباتباز بود و به عنوان یک شومن دورهگرد به شهرهای مختلف میرفت و برنامه اجرا میکرد. از همین رو، فائقه از همان کودکی و تا سه سالگی در نمایشهای خیابانی در کنار پدرش حاضر میشد و در حرکات آکروباتیک شرکت میکرد. وقتی سه ساله شد، استعدادش در خواندن آشکار شد. او با مهارت از خوانندگان و رقصندگان معروف تقلید میکرد و مانند آنان اجرا مینمود. کمکم شروع به خواندن ترانههای خوانندگان مشهور روی صحنه کرد و توجه بسیاری را به خود جلب نمود.
انتخاب لقب گوگوش برای فائقه:
گوگوش در اصل یک نام ارمنی است که برای پسران استفاده میشد. وقتی او کوچک بود، دایهی ارمنیاش او را با این نام صدا میزد. سالها بعد، گوگوش همین اسم را به عنوان نام هنری خود انتخاب کرد.
پدر فائقه آتشین اهل شهر سراب بود و مادرش هم از کسانی محسوب میشد که از جمهوری آذربایجان شوروی به ایران مهاجرت کرده بودند. در آن زمان، استفاده از اسمهایی مانند گوگوش، نیوش و مینوش در میان مهاجران آذربایجانی بسیار رایج بود.
با این حال، گوگوش در یک مصاحبهی مفصل با یک خبرگزاری گفت که این نام را پدرش برایش انتخاب کرده بود. اما ادارهی ثبت احوال به دلیل غیرمعمول بودن آن، از ثبت این اسم روی شناسنامه خودداری کرد و پیشنهاد داد که یک نام ایرانی یا عربی برای دخترشان انتخاب کنند. به همین دلیل، پدر اسم فائقه را برای او ثبت کرد. با این وجود، در خانواده و در جمعهای دوستانه، همه او را گوگوش صدا میکردند. به همین خاطر، در بین نزدیکان و در محیطهای غیررسمی، او با نام گوگوش شناخته میشد.
تحصیلات؛ ترک تحصیل بعد از اتمام دبستان:
گوگوش از همان بچگی مجبور بود همراه پدرش کار کند و برای اجرای برنامه به شهرهای مختلف سفر کند. به همین دلیل، درس خواندن برایش سخت بود. بعد از تمام کردن دبستان، کارهای هنری آنقدر وقت و انرژی او را گرفتند که نتوانست به تحصیل ادامه دهد و برای همیشه مدرسه را رها کرد. او پس از آن، تمام تلاش و برنامهریزیهایش را روی خوانندگی و اجرا متمرکز کرد. حتی آهنگهایی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی اجرا کرد که باعث شد محبوبیتش بسیار بیشتر از قبل شود.
ازدواج

گوگوش با استعداد فراوان در خوانندگی و هنر، به موفقیتهای بزرگی دست یافته است. اما زندگی شخصی او با فراز و نشیبهایی همراه بوده و تا به حال چهار یا پنج بار ازدواج ناموفق داشته است. در این میان شایعاتی درباره ازدواج پنهان او با داریوش، خواننده مشهور، در سالهای قبل از انقلاب اسلامی وجود دارد. همچنین بعد از بازگشت دوباره او به دنیای موسیقی، اخباری از ازدواجش با رها اعتمادی، پسری متولد ۱۳۶۳، به گوش رسیده است.
ازدواج اول با محمود قربانی:
وقتی فائقه هفده ساله بود، با مرد ثروتمندی به نام محمود قربانی که صاحب کاباره در تهران بود آشنا شد. پس از مدتی، آن دو در هجدهم بهمن سال ۱۳۴۶ با هم ازدواج کردند. یک سال بعد، وقتی گوگوش هجده ساله شد، پسرشان به دنیا آمد و نام او را کامبیز گذاشتند. پس از آن، گوگوش برای یادگیری موسیقی به فرانسه رفت. محمود قربانی فردی تندمزاج و الکلی بود و این ازدواج پس از پنج سال به جدایی ختم شد.
ازدواج دوم با بهروز وثوقی:
گوگوش با سبک تازهای که در خوانندگی و موسیقی ارائه کرد، تأثیر زیادی بر این حوزه گذاشت. همچنین، بازی جذاب و خاص او در سینما، توجه بسیاری از مردم و اهالی هنر را به خود جلب کرد. او در فیلمهای مختلفی در کنار بازیگران سرشناس ظاهر شد و نقشآفرینی قابل توجهی داشت. در این میان، همکاری گوگوش و بهروز وثوقی به یک زوج هنری محبوب تبدیل شد و آنها در آثاری مانند «ماه عسل»، «همسفر»، «ممل آمریکایی» و «پنجره» در کنار هم بازی کردند.
چندی بعد، در حالی که بهروز وثوقی با پوری بنایی، یکی از دوستان گوگوش، نامزد بود، در آبانماه سال ۱۳۵۴ خبر ازدواج گوگوش و بهروز وثوقی منتشر شد. آنها با برگزاری مراسمی در جمع دوستان و نزدیکان، با یکدیگر ازدواج کردند. این اتفاق به دلیل شهرت بالای این دو هنرمند، به موضوع اصلی محافل و تیتر اول روزنامهها تبدیل شد. این ازدواج که در نتیجه خیانت گوگوش و بهروز وثوقی به پوری بنایی شکل گرفت، تنها یک سال پایید و پس از آن، آنها از هم جدا شدند.
ازدواج سوم با همایون مصداقی:
گوگوش در طول ده سال، دو ازدواج ناموفق را پشت سر گذاشت. سپس در سال ۱۳۵۶ با مردی به نام همایون مصداقی که صاحب چند شرکت بیمه بود آشنا شد و برای سومین بار ازدواج کرد. این دو به مدت ۱۲ سال با هم زندگی کردند، اما سرانجام در سال ۱۳۶۸ از یکدیگر جدا شدند. با نگاهی به زندگی مشترک گوگوش، ازدواج او با همایون مصداقی طولانیترین رابطه زناشویی در زندگی او بوده است.
ازدواج چهارم با مسعود کیمیایی:
گوگوش در سال ۱۳۷۶ با مسعود کیمیایی، کارگردان شناختهشده سینمای ایران، ازدواج کرد. این ازدواج اما در سال ۱۳۸۲ به پایان رسید. در واقع، کیمیایی با استفاده از موقعیت ساخت یک فیلم، زمینه خروج گوگوش از ایران را فراهم کرد و او را به همراه خود به کانادا برد.
کامبیز پسرش:
تنها پسر گوگوش، کامبیز قربانی، بعد از انقلاب به همراه پدرش محمود قربانی ایران را ترک کرد و به فرانسه رفت. سپس او به آمریکا نقل مکان کرد و برای سالهای طولانی فرصت دیدار مادرش را پیدا نکرد. کامبیز در لس آنجلس از پیشگامان موسیقی رپ و هیپ هاپ بود. اما بعداً به کارهای مختلفی از جمله محافظ شخصی روی آورد. او اکنون دو فرزند به نامهای مایا و دارا دارد و در برخی از کارهای هنری خود با شهرام کاشانی، خواننده نامی، همکاری کرده است.
نکته جالب اینجاست که مادر شهرام کاشانی نیز برای مدتی کوتاه با محمود قربانی ازدواج کرده بود که بعد به جدایی انجامید. به همین خاطر، شهرام و کامبیز با یکدیگر رابطه برادری ناتنی دارند.
در کنار اینها، ادعاهایی نیز درباره شادی پهلوی مطرح شده است. او خود را نتیجه رابطه خارج از ازدواج محمدرضا شاه پهلوی و فائقه آتشین میداند و حتی مدعی است با آزمایش دیانای رابطه خود با خاندان پهلوی را ثابت کرده است. شادی پهلوی به کامبیز قربانی پیشنهاد داده که برای انجام آزمایش دیانای به ترکیه برود تا در صورت وجود رابطه خواهر و برادری، این موضوع مشخص شود.
گوگوش در شبکه های اجتماعی

اینستاگرام:
googoosh@
فیسبوک:
Googoosh.Officialpage@
یوتوب:
googooshvideos@
یوتوب موزیک:
در دنیای اینترنت و فضای مجازی، کانالها و صفحات مختلفی وجود دارند که به آهنگهای خوانندههای محبوب اختصاص یافتهاند. یکی از این خوانندههای محبوب و پرطرفدار، گوگوش است. بسیاری از طرفداران او، در سرویسی مانند یوتیوب، به جستجو و گوش دادن به ترانههایش میپردازند.
اگر شما هم دوست دار آهنگهای گوگوش هستید، میتوانید با سرچ کردن نام او در یوتیوب، به مجموعهای گسترده از کارهایش دسترسی پیدا کنید. این آهنگها معمولاً شامل ترانههای قدیمی و جدید این هنرمند میشوند که برای شنیدن در دسترس قرار گرفتهاند.
اپل موزیک:
googoosh@
آمازون موزیک:
googoosh@
زندگی هنری
بازیگری؛ ورود به سینما با فیلم بیم و امید:
گوگوش از همان بچگی همراه پدرش تمرینهای آکروبات و نمایش روی صحنه را انجام میداد، به همین خاطر ورود به دنیای خوانندگی و بازیگری برایش آسان بود. او اولین تجربه بازیگری خود را در هفتسالگی کسب کرد.
ورود گوگوش به سینما با فیلم «بیم و امید» در سال ۱۳۳۹ اتفاق افتاد. پس از بازی در چهار فیلم با نامهای «بیم و امید»، «فرشته فراری» در سال ۱۳۳۹، «پرتگاه مخوف» در سال ۱۳۴۲ و «شیطون بلا» در سال ۱۳۴۴، یک مصاحبه مفصل با او توسط خبرنگاران انجام شد که متن کامل آن در سال ۱۳۴۵ در مجله امید ایران به چاپ رسید. گوگوش از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۵۶ در فیلمهای زیادی بازی کرد و این آثار بخش مهمی از کارنامه هنری او را تشکیل میدهند.
خوانندگی؛ ورود به عرصه خوانندگی در سن ۱۵ سالگی:
یکی از اولین برنامههای حرفهای گوگوش، اجرا در برنامه «صبح جمعه» رادیو بود. او در سن ۱۵ سالگی در برنامه «شهرزاد قصهگو» هم اولین ترانه مستقل خود را خواند. ترانههایی که آهنگسازانی مثل واروژان و حسن شماعیزاده برایش ساختند و شعری از شهریار قنبری داشتند، نقش بزرگی در موفقیت و شناختهشدنش داشتند.
آن قدر که بسیاری از خوانندگان زن پاپ ایران، سبک خوانندگی او را تقلید میکردند. با رواج یافتن تلویزیون و پخش برنامههای موسیقی، گوگوش به یکی از مشهورترین خوانندگان آن دوره تبدیل شد. محبوبیت او حتی از مرزهای ایران هم گذشت و طرفداران زیادی در کشورهای فارسیزبان مانند افغانستان و تاجیکستان پیدا کرد.
گوگوش در سالهای نخست فعالیت هنریاش با آهنگسازان و ترانهسرایان بزرگی مثل واروژان، پرویز مقصدی، جهانبخش پازوکی، حسن شماعیزاده و شهریار قنبری همکاری کرد. او ترانههای بسیاری هم بر اساس شعرهای ایرج جنتی عطایی، اردلان سرفراز و مونا برزویی اجرا کرده است.
سبک و مدل گوگوش در دهه هفتاد میلادی، مورد استقبال کسانی قرار گرفت که به فرهنگ غربی گرایش داشتند. علاوه بر شنیدن آهنگهایش، بعضی از زنان وابسته به دربار، از نوع پوشش، دامنهای کوتاه و حتی مدل موی او — که به «مدل گوگوشی» معروف شد — تقلید میکردند. آنها فکر میکردند با این کار، مدرن و امروزی میشوند.
در ابتدا قرار بود ترانه «هجرت» با شعری از شهریار قنبری و آهنگسازی ناصر چشمآذر را افشین مقدم بخواند، اما پس از کشته شدن او در یک تصادف رانندگی، گوگوش خواندن این ترانه را بر عهده گرفت. گوگوش در آن سالها از جمله کسانی بود که ارتباط نزدیکی با دربار پهلوی داشت؛ حتی در جشن تولد رضا پهلوی (ولیعهد) دعوت شد و برنامه زنده اجرا کرد. همچنین در جریان شورش سال ۱۹۷۶ در منطقه عمان، برای تقویت روحیه سربازان، در آنجا برنامه اجرا کرد و ترانه خواند.
مجری برنامههای رادیویی و تلویزیونی:
علاوه بر آهنگهای مستقل و بازی در فیلمها، گوگوش در زمینهٔ تلویزیون و رادیو هم فعال بود و برنامههای مختلفی اجرا میکرد. از جمله این برنامهها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
چشمک: این یک برنامه موسیقیمحور بود که کارگردانی آن را فرشید رمزی بر عهده داشت و هر هفته جمعهها عصر پخش میشد.
رنگارنگ: این برنامه در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۷، بعدازظهرهای جمعه از شبکه دو سیما نمایش داده میشد.
پنجرهها: در سال ۱۳۵۶، برنامهای با نام پنجرهها در شبهای جمعه پخش میشد.
رادیو تعطیلی: این برنامه هر هفته صبح روز جمعه از رادیو پخش میشد. در این برنامه، مرحوم منوچهر نوذری و گوگوش به عنوان مجری فعالیت داشتند.
۲۱ سال خانه نشینی فائقه آتشین:
چند ماه قبل از بهمن ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، گوگوش به همراه همسرش همایون مصداقی به فرانسه رفت و پس از آن به سوئیس سفر کرد. سپس برای افتتاح یک کلاب، عازم لسآنجلس شد. این اتفاقات همزمان با پایان حکومت پهلوی و آغاز دوران جمهوری اسلامی در ایران بود.
گوگوش به خوبی میدانست که حکومت جدید به او و دیگر زنان اجازهٔ خوانندگی نمیدهد. علاوه بر این، تمام داراییهایش در ایران بود و پول کافی برای زندگی در آمریکا را نداشت. بعد از مراسم افتتاح کلاب، او ۱۵ برنامهٔ دیگر هم در لسآنجلس اجرا کرد، اما به نظر میرسد که نتوانست تمام دستمزدش را دریافت کند.
او و همسرش با کمک یکی از دوستانشان به نیویورک رفتند. پس از مدتی، گوگوش تصمیم گرفت به ایران برگردد و در عوض، فعالیت هنری را کنار بگذارد. بنابراین در سال ۱۳۵۹ به ایران بازگشت و متعهد شد که دیگر در ایران هنرنمایی نکند. از آن زمان به بعد، او خانهنشین شد و از صحنه هنر کنار کشید.
بازگشت دوباره به عرصه خوانندگی:
بعد از این که گوگوش به مدت ۲۱ سال در ایران دیگر آواز نخواند، در سال ۱۳۷۹ توانست پاسپورت خود را از اداره گذرنامه بگیرد و به همراه همسرش، مسعود کیمیایی، از ایران خارج شود. یک مأمور وزارت اطلاعات گفت که خروج فائقه آتشین (گوگوش) از ایران با موافقت و آگاهی همه نهادهای امنیتی آن زمان انجام شده است. مسعود کیمیایی هم گفته که این خروج با موافقت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت، عطاءالله مهاجرانی، صورت گرفت.
پس از این سفر، فائقه آتشین دوباره کار هنری خود را شروع کرد. او اولین آلبومش به نام زرتشت را منتشر کرد. ترانههای این آلبوم وقتی گوگوش هنوز در ایران بود تهیه و ضبط شده بود و صدای او در کانادا روی آنها گذاشته شد. سپس او کنسرتهایی با نام بازگشت برگزار کرد که شمار زیادی از هوادارانش در آنها حاضر شدند.
او در ادامه، در سال ۱۳۸۳ آلبوم آخرین خبر را تولید کرد. بعد از آن در سال ۱۳۸۵ آلبوم مانیفست و در سال ۱۳۸۷ آلبوم شب سپید را با همکاری مهرداد آسمانی، خواننده لس آنجلسی، عرضه کرد که مورد استقبال بسیاری از طرفدارانش قرار گرفت. گوگوش دو سال بعد را بدون هیچ فعالیت هنری گذراند. دلیل این سکوت دو ساله، ممنوعیت خوانندگی در یک کشور خارجی بود. اما پس از آن، با برگزاری یک کنسرت بزرگ در سالن فروم لس آنجلس در سال ۲۰۰۵ میلادی، دوباره فعالیتش را از سر گرفت.
در سال ۲۰۱۰ میلادی، گوگوش آلبوم حجم سبز را منتشر کرد. او درباره این آلبوم گفت: “تلاش من این بود که در این آلبوم از ساختههای آهنگسازان و ترانهسرایان مختلف استفاده کنم.”
در سال ۲۰۱۱، شبکه ماهوارهای من و تو، که به اسرائیل وابسته است، یک مسابقه استعدادیابی به نام آکادمی موسیقی گوگوش برگزار کرد. در این برنامه، گوگوش همراه دو نفر دیگر در جایگاه داور نشست. این مسابقه با شرکت تعدادی از علاقهمندان به آواز برگزار شد و سه فصل از آن تولید گردید. از دیگر داوران این برنامه هومن خلعتبری و بابک سعیدی بودند و اجرای برنامه بر عهده رها اعتمادی بود.
گوگوش در سال ۲۰۱۲ آلبوم اعجاز را منتشر کرد. در تهیه این آلبوم افرادی مانند بابک سعیدی، رها اعتمادی و برخی هنرمندان داخل ایران مانند علیرضا افکاری و روزبه بمانی همکاری داشتند.
وقتی گوگوش موزیک ویدیویی به نام بهشت را ساخت و منتشر کرد، به عنوان اولین خواننده ایرانی شناخته شد که به طور رسمی از همجنسگرایان حمایت کرد. اگرچه این کار با واکنشهای گسترده و منفی از سوی مردم روبرو شد.
سپس در سال ۲۰۱۴، گوگوش با همکاری ابی، ترانه خاطرهانگیزی را اجرا کرد که مورد توجه طرفداران هر دو خواننده قرار گرفت. پس از این استقبال، آنها تور کنسرتهای نوستالژی را برگزار کردند و در آن آهنگهای مشترکی را بازخوانی کردند؛ از جمله ترانه “کی اشکاتو پاک میکنه” از ابی و “دو پنجره” از گوگوش.
گوگوش در سال ۲۰۱۵ آلبومی با یازده ترانه منتشر کرد که آن را عکس خصوصی نامید. اولین ترانه این آلبوم، آخرین اثری است که واروژان ساخته است.
پس از آن، فائقه آتشین در سال ۲۰۱۷ به همراه حسن شماعیزاده و اردلان سرفراز، تور مثلث خاطرهها را راهاندازی کرد. همه اجراهای این تور با موفقیت زیادی همراه بود. همچنین گوگوش در سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ میلادی، کنسرتهای مشترکی با خواننده قدیمی، مارتیک، برگزار کرد که با استقبال گسترده مخاطبان روبرو شد.
شبکه ماهوارهای من و تو که بسیاری از فعالیتهای گوگوش را برای رسیدن به اهداف خود تبلیغ و پشتیبانی میکرد، در روز بیستم دسامبر سال ۲۰۱۹ میلادی، کنسرت مشترک گوگوش و مارتیک در پاریس را به صورت زنده پخش کرد. اما این پخش با مشکل روبرو شد و در میانه راه قطع شد.
سپس گوگوش با سیاوش قمیشی همکاری کرد و یک ترانه سیاسی را همراه این خواننده قدیمی اجرا نمود. او در سال ۲۰۲۱ آخرین آلبوم ترانههایش را که بیست و یک نام داشت، عرضه کرد. تمام آهنگهای این آلبوم را سیاوش قمیشی ساخته بود و ترانههایش از رها اعتمادی بود.
گوگوش در کنسرتهای سالهای گذشته، از کسانی که در کار هنری به او کمک کرده بودند سپاسگزاری کرد و نام هنرمندانی مانند مارتیک، حسن شماعیزاده، اردلان سرفراز، منوچهر چشمآذر و دوستان درگذشتهای مانند واروژان و پرویز مقصدی را برد که نقش مهمی در موفقیتهای او داشتند.
کنسرتهای دبی:
هر ساله گوگوش معمولاً یک کنسرت در شهر دبی، واقع در امارات متحده عربی برگزار میکند. قیمت بلیتهای کنسرت او جزو بالاترین قیمتها در میان برنامههای موسیقی این شهر است. علاوه بر هواداران ایرانی، بسیاری از طرفداران او از کشورهای فارسیزبان مثل افغانستان و تاجیکستان برای دیدن اجرای زندهاش به دبی سفر میکنند. گاهی شمار تماشاگران کنسرتهای او در دبی به بیش از ۱۵ هزار نفر هم میرسد.
گوگوش اکنون در ایالات متحده آمریکا زندگی میکند و همچنان هواداران و منتقدان زیادی درباره فعالیتهای هنری او نظر میدهند.
ترانه شناسی

آلبوم ها:
| سال | دوره | نام اثر | توضیحات / همکاری |
|---|---|---|---|
| پیش از انقلاب | مسبب (همراه با داریوش) | ||
| پیش از انقلاب | نیمهٔ گمشدهٔ من | ||
| پیش از انقلاب | فصل تازه | ||
| پیش از انقلاب | همسفر | ||
| پیش از انقلاب | جاده | ||
| پیش از انقلاب | مرداب | ||
| پیش از انقلاب | کویر | ||
| پیش از انقلاب | کوه | ||
| پیش از انقلاب | اگه بمونی، اگه نمونی | ||
| پیش از انقلاب | پل | ||
| پیش از انقلاب | ستاره آی ستاره | ||
| پیش از انقلاب | من و گنجشکای خونه | ||
| پیش از انقلاب | لحظهٔ بیداری | ||
| پیش از انقلاب | در امتداد شب | ||
| پیش از انقلاب | دو ماهی | ||
| پیش از انقلاب | دو پنجره | ||
| پیش از انقلاب | شناسنامه ۱ | ||
| پیش از انقلاب | شناسنامه ۲ | ||
| ۲۰۰۰ | پس از بازگشت | زرتشت | همکاری با بابک امینی و مسعود کیمیایی |
| ۲۰۰۳ | پس از بازگشت | آخرین خبر | همکاری با شهیار قنبری و مهرداد آسمانی |
| ۲۰۰۴ | پس از بازگشت | مانیفست | همکاری با شهیار قنبری و مهرداد آسمانی |
| ۲۰۰۸ | پس از بازگشت | شب سپید | همکاری با شهیار قنبری و مهرداد آسمانی |
| ۲۰۱۰ | پس از بازگشت | حجم سبز | همکاری با اردلان سرفراز و فرید زلاند |
| ۲۰۱۲ | پس از بازگشت | اعجاز | همکاری با بابک سعیدی و رها اعتمادی |
| ۲۰۱۵ | پس از بازگشت | عکس خصوصی | همکاری با بابک صحرایی و نیکان ابراهیمی |
| ۲۰۲۱ | پس از بازگشت | بیست و یک | همکاری با سیاوش قمیشی و رها اعتمادی |
فیلم شناسی
| سال | عنوان | نقش | کارگردان |
|---|---|---|---|
| ۱۳۵۶ | در امتداد شب | پروانه | پرویز صیاد |
| ۱۳۵۵ | نازنین | نّیر | علیرضا داوودنژاد |
| ۱۳۵۵ | ماه عسل | مینو | فریدون گله |
| ۱۳۵۴ | همسفر | عاطفه | مسعود اسداللهی |
| ۱۳۵۴ | شب غریبان | رضا | فرزان دلجو |
| ۱۳۵۳ | ممل آمریکایی | نسرین | شاپور قریب |
| ۱۳۵۱ | بیتا | بیتا | هژیر داریوش |
| ۱۳۵۰ | احساس داغ | روبیک زادوریان | |
| ۱۳۵۰ | قصاص | نظام فاطمی | |
| ۱۳۵۰ | آسمون بیستاره | حمید مجتهدی | |
| ۱۳۴۹ | پنجره | لیلی | جلال مقدم |
| ۱۳۴۹ | جنجال عروسی | احمد نجیبزاده | |
| ۱۳۴۹ | طلوع | سلیمان میناسیان و هراند میناسیان | |
| ۱۳۴۸ | گناه زیبایی | سیروس جراحزاده | |
| ۱۳۴۷ | شب فرشتگان | فریدون گله | |
| ۱۳۴۷ | سه دیوانه | پروانه | جلال مقدم |
| ۱۳۴۷ | ستاره هفت آسمان | حسین مدنی | |
| ۱۳۴۶ | دروازه تقدیر | حمید مجتهدی | |
| ۱۳۴۶ | چهار خواهر | احمد نجیبزاده | |
| ۱۳۴۶ | گنج و رنج | صمد صباحی | |
| ۱۳۴۶ | در جستجوی تبهکاران | احمد صفایی | |
| ۱۳۴۵ | گدایان تهران | محمدعلی فردین | |
| ۱۳۴۵ | حسین کرد | اسماعیل کوشان | |
| ۱۳۴۵ | فیل و فنجان | رحیم روشنیان | |
| ۱۳۴۴ | شیطون بلا | نظام فاطمی | |
| ۱۳۴۲ | پرتگاه مخوف | رضا صفایی | |
| ۱۳۳۹ | بیم و امید | گرجی عبادیا | |
| ۱۳۳۹ | فرشته فراری | گرجی عبادیا |
مصاحبه
در این بخش قسمتهایی از گفتگوهایی که توسط خبرنگاران از شبکه ها و رسانه های مختلف با گوگوش صورت گرفته را برایتان شرح می دهیم.
گفتگویی از شبکه بی بی سی فارسی در تاریخ بیست و پنجم سپتامبر سال ۲۰۲۳ میلادی، مقارن با سوم مهر سال ۱۳۸۲ شمسی:
طی این سه سالی که از ایران خارج شدید، یعنی از سال ۲۰۰۰ به بعد، در کانادا و آمریکا زندگی کرده و از ایران فاصله گرفتید، چقدر زندگی شما نسبت به ایران تغییر کرده؟
مهمترین و پررنگترین وجه تفاوت آن چنین بود که هم اکنون فعالیت انجام میدهم. به خواندن آواز پرداخته و بر روی صحنه اجرا میکنم. قبلاً این موضوع وجود نداشت. ولی تغییراتی در سایر حوزهها ایجاد نشد.
در ذهن من همیشه گوگوش سرمشق بوده و بسیار کوشش کردم که همانند گذشته اجراهای زیبایی را به نمایش گذاشته و صحیح باشد!
هرچند به هر میزان که از بروز استعداد جلوگیری کنند، باز هم این قابلیت مسیر جدیدی برای خود پیدا میکند. من معتقدم یا تلاش و حرکتی برای هنر و ابتکار صورت نگرفته و یا اینکه از آن ممانعت میکنند. نمیدانم..
به طور معمول من الگویی را در زندگی دنبال نمیکنم. تنها دارای یک خط مشی فکری بوده و در همه عمر تلاش کردهام طبق آن شیوه عمل کنم، خودم را با آن هم راستا کرده و یا به آن برسم. تلاشم این بوده که درستترین کار را در پیش گرفته و به هدف خوبی دست یابم. هرچند همه اینها نسبیت دارد. ولی برنامه من چنین بود که روزانه فعالیت مناسبتری را صورت داده و همواره با نگاه منتقدانه به فعالیتم نظر کنم. چنانچه از کارها و فعالیت خود احساس رضایت داشتم، قادر به رشد و ترقی نمیشدم. ولی در عین حال با دید منتقدانه تلاش داشتن رویکردهای جدیدی را از خود ایجاد کرده و یا در افکارم تصور و دنبال کنم.
مصاحبه از شبکه صدای آمریکا در ۲۲ مارس سال ۲۰۱۰ میلادی مقارن با ۲ فروردین سال ۱۳۸۹ شمسی:
من از همان ایام کودکی به شدت دلباخته و مشتاق سینما و هنرپیشگی بودم. به طوری که همواره توجه و تمرکز زیادی به هنرپیشگان سینما، افراد مشهور، نحوه پوشش و رفتار آنها داشتم. سالهای بعد که به سن نوجوانی رسیدم، در کنسرتهای اروپایی شرکت کرده و برنامههای متنوعی را نگاه میکردم. در عین حال بدون آنکه مقلد شخص معینی باشم، خودم را بر اساس سن و مدلهایی که برازنده خودم میدانستم، آراسته در انتخاب لباسها دقت میکردم…. هم اکنون نیز به شدت دلباخته سینما بوده و برای دیدن فیلمهای خوب به آنجا میروم.
گفتگو از رادیو فردا در ۲۱ مارس سال ۲۰۲۱ مقارن با ۱ فروردین سال ۱۳۹۰ شمسی:
من در سالهای آخر دهه ۷۰ یا به عبارت دیگر در نیمه سال ۱۳۷۹ از ایران بیرون آمده و پس از آن نخستین عید نوروز را در سال ۱۳۸۰ در شهر دبی در برابر سفره هفت سین نشستم. به این ترتیب کاملاً دهه ۸۰ را از ایران خارج بودم. به این ترتیب در کشور و جاهایی رفتم که بتوانم آن را برای خانه دوم انتخاب کنم. بعد به لس آنجلس رسیدم. در حقیقت دهه ۷۰ زمانی بود که موفق شدم پس از گذشت ۲۰ سال روی صحنه اجرا کنم. بازگشت دوباره من به هنر در این دهه آغاز شده و تا به امروز در آن فعالیت کردم. همچنین در طی این مدت به طور مستمر توجهم به امورات و رویدادهای کشورم بوده و هستم. به همین سبب در کنار دل نگرانیها، اضطراب، خواسته ها و همه مواردی که مردم سرزمینم در نقاط مختلف جهان به دنبالش هستند، من نیز چنین موضوعاتی را دنبال میکنم.
من دارای شخصیتی بسیار انتقاد پذیر هستم. چرا که باور دارم چنانچه انتقاد وجود نداشته باشد، عیوب و نکات منفی کار خارج نمیشود. من بسیار از این موضوع شادمان میشوم کسانی که موضوعی را برای من نگاشته، انتقاد کرده، ایراد گرفته و یا عیبی را از آثار و کارم به من یادآوری میکند. چنانچه انتقاد مغرضانه نبوده و اهداف منفی نداشته باشد، از آن استقبال کرده و قبول می کنم.
گفتگو از رادیو فردا در ۲۰ دسامبر سال ۲۰۱۱ مقارن با ۲۹ آذر ماه سال ۱۳۹۰ شمسی:
من همواره تأثیرات زیادی را از افراد جوان هنرمند دریافت میکنم… دیدگاه جوانان خرمی و طراوت را به ما یاد میدهد.
در حقیقت پیشرفت موسیقی ارتباط مستقیمی با گرایش و سلایق متنوع دارد. چنانچه قصد تولید یک اثر ماندگار داشته باشیم، لازمه آن تغییر و تحول در دیدگاه به موسیقی است. نباید موسیقی تنها جنبه کلابی یا باشگاهی داشته و یا اینکه در کنار رقص و آکنده از لغات زننده و ناسزا باشد. لازم است شعور و درک مخاطب نیز در نظر گرفته و برای آن حرمت قائل شویم. در عین حال معتقدم مخاطب موسیقی ما باید از نگاه ساده و آسانپذیر بودن صرف نظر کند.
گفتگو از نشریه جوانان شماره ۱۲۹۲، در ۱۶ مارس سال ۲۰۱۲ مقارن با ۲۶ اسفند سال ۱۳۹۰ شمسی:
خواسته و رویای نهایی من چنین است که نه فقط جنگ و نبرد در میهن عزیزمان ایران، بلکه در همه نقاط دنیا منسوخ شود. در این سال جدید صلح و سازش در همه جا حاکم بوده و هیچ مطلبی در خصوص جنگ و کشته شدن گفته نشود.
گفتگو از رادیو فردا در ۲۲ سپتامبر سال ۲۰۱۲ مقارن با ۱ مهر سال ۱۳۹۱ شمسی:
از نظر من هر اندازه که از عشق گفته شود، حتی در صورت تکراری بودن، همچنان طراوت و شادابی خودش را منعکس میکند.
گفتگو از نشریه جوانان شماره ۱۳۸۴ در ۲۰ دسامبر سال ۲۰۱۳، مقارن با ۲۹ آذر ماه سال ۱۳۹۲ شمسی:
چنانچه من نگاهی به گذشته داشته و بخواهم از رویدادها و سالهایی که پشت سر گذاشتهام سخن بگویم، به ندرت کودک و نوجوانی پیدا میشود که این شرایط را تجربه کرده باشد. همچنین چنانچه از سفرهای خود به نقاط مختلف دنیا، برگزاری کنسرتها، اجرا بر روی صحنه و افراد هنرمندی که با آنها همکاری کرده و با من هم عصر بودند گفتگو کنم، بیش از دهها کتاب را در بر میگیرد. فعالیت هنری من در کنار افراد برجسته و مهمی از هنر آغاز گردید…
خاطرم هست زمانی که تنها یک دختر بچه کوچک بوده و در کنار پدرم عازم کرمانشاه شدم. به عنوان میهمان در خانه تیمسار سازگار رفتیم. در آن هنگام من به همراه همسرش تاجی و دختر و پسرش در خانه ماندم. با توجه به اینکه هیچ وقت اجازه نداشتم حتی یک روز را نیز برای خودم باشم، سپری کردن آن چند روز در کنار آنها برایم بسیار دلچسب و خاطره انگیز شد. دختر و پسر تیمسار سازگار که همسال من بودند، دوچرخه سوارگیر را به من آموختند. من از شدت هیجان و اشتیاق گویی پرواز کرده و دنیایی را به من داده بودند. تاجی همسر تیمسار بسیار پر محبت بود و همانند یک مادر مهر و محبتش را به من نثار میکرد. ماندن در کنار آن خانواده محترم و دوست داشتنی، دو یا سه روز از ایام کودکی مرا در بر میگرفت. هیچ وقت آنها از خاطرم نرفتند. سالها بعد که تاجی خانم دچار بیماری و کسالت شد، به دیدارش رفته و با دخترش مواجه شدم. ولی سپس هیچ خبری از آنها به من نرسید. من در سالهای کودکی آگاه نبودم، می توانم چه بازیهایی انجام داده، به کجا رفته و با چه کسانی هم صحبت شوم. چرا که باید یا در خانه مشغول کار بوده، یا مورد ضرب و شتم قرار گرفته و یا بر روی صحنه در کنار پدرم بازی میکردم. به طوری که حتی برخی مواقع از شدت خستگی در صحنه خوابم میبرد.
در یکی از روزها به توصیه عمویم به دانسینگ رفتم، پدرم نیز همراهم بود. تمامی دختر و پسرهایی که در آنجا بودند، در حال رقص و خوشگذرانی اوقات خود را سپری میکردند. لاکن من مجبور بودم در کنار پدر و عمویم حرکات چاچا و رقص راک انجام دهم. هر چند رقصیدن در خانواده من تاریخچه طولانی داشته و همه افراد مشتاق رقصیدن بودند. ولی در آن شرایط نگاه من به دخترها و پسرهایی بود که به راحتی و با فراغ بال، بدون وجود هیچ تحکم و اجباری مشغول رقص بوده و نجواهای عاشقانه به گوش هم میخواندند. با خودم فکر میکردم، آیل این امکان وجود دارد که آزادانه اینطور رفتار کرده و کسی به من اعتراض نکند؟
زمانی که در نوجوانی و سن ۱۵ سالگی بودم، برای نخستین بار عشق را تجربه کردم. جوانی بود که ۲۰ سال سن داشت. اسمی از او بر زبان نمیآورم. ولی او متوجه شد در وجود من حزن و اندوهی وجود دارد. دختر ریز نقش و ظریفی که به خواندن و انجام حرکات بر روی صحنهها ه چهره شناخته شدهای تبدیل شده بود، وجودش مملو از ناراحتی، درد و انزوا بود. در حقیقت من هیچ شهامتی برای دل بستن نداشتم.چرا که همیشه محبوس و محدود به خانه و صحنه بودم. من تنها مجاز به بازی و انجام حرکات بر روی صحنه بوده و هیچ چیز دیگری در من وجود نداشت. در برخی اوقات به شدت از تمامی افراد احساس خشم میکردم.
به شدت در دلم بغض عمیقی نیست به پدرم داشتم که متوجه ناراحتی و غصههای من نبود، به طوری که نامادری هر رفتاری که دلش میخواست با من انجام داده و من خرد میشدم. در آن ایام من در کنار پدر و نامادریام عازم سفرهای متعدد شده و برنامههایی را اجرا میکردیم. در برخی اوقات هنرمندان سرشناسی در کنار ما حضور داشته و متوجه میشدند چگونه نامادری به هر بهانه من را زیر مشت و لگدهای خودش ضرب و شتم میکرد. ممکن است از نظر آنها این موضوع جریان عادی زندگی محسوب میشد. هرچند نامادریم با بچههای خودش نیز همین گونه رفتار کرده و آنها را کتک میزد. او به شدت بیمار روانی برای آزار رسانی و ضرب و شتم کودکان بود. در این شرایط هیچکس آه و ناله های مرا درک نکرده و گریههایم برایش مهم نبود.
یک مرتبه با سر از روی پلهها به پایین افتاده و زخم و جراحاتی بر روی سرم ایجاد شد. در این شرایط کتکی نیز نثارم شد، چرا که از خود مراقبت نکرده و زمین خوردم! جهت بند آمدن خونریزی تعداد ۸ بخیه فلزی بر روی سرم زده شد. حتی الان نیز هنگامی که دستم را به روی سرم کشیده و آثار به جا مانده از بخیهها را لمس میکنم، دقیقاً احساس زجر و ناراحتیهای آن ایام برایم تازه میشود. در آن ایام کسی دل نگران و دلسوز من نبود که دست نوازشی بر سرم کشیده و مرهمی بر دردهایم شود. نکته جالب چنین است، در همان شب ناچار شدم در حالی که سرم شکسته و ۸ بخیه بر آن زده شده بود، بر روی صحنه حاضر شده و در کنار پدرم رقص و آوازخوانی کنم.
روزها و اوقات کودکی من با همه بازیها، سادگی، عواطف و خیال پردازیها تنها بر روی صحنه اجرا سپری شد. در آن سال من شروع به رفتن به مدرسه کرده و تحصیل میکردم. خاطرم هست منزل دایی پدرم در باغ فردوس قرار داشت. شبها با نور چراغ نفتی مشغول خواندن کتاب و درس میشدم. چرا که آن خانه برق نداشته و تنها وسیلهای که می شد با آن رفت و آمد کرد، درشکه بود. من به همراه سایر بچهها از قسمت آب انبار آن منطقه، آب میخوردیم
در سالهایی که من هنوز کودک بودم، شنیدم پدربزرگم که به عنوان افسر ارتش مشغول به خدمت بود، در یک موضوع مرتبط با پیشهوری بازداشت شده و به اعدام محکوم شد. به طوری که در حین اعدام طناب دار پاره شد و لازم بود که او از ادامه حکم رها شود. ولی باز هم طناب دیگری مهیا کرده و او اعدام شد. پس از آن مادربزرگم سرگشته و مجنون شده و اثری از او یافت نشد. چرا که او به شدت دلباخته شوهرش بود. او از ایران فرار کرده و بعدها خبر او از کشور روسیه رسید. با اینکه پدرم سعی و کوشش زیادی را برای یافتن او انجام داد، ولی نتوانست او را بیابد. پس از آن نیز کل خانواده ما به شهر تهران تبعید شدند. در آن دوران پدرم موقعیت بسیار سختی داشت. در حالی که همسرش متارکه کرده و با دو بچه لازم بود زندگی را اداره کند. به طور ناخودآگاه زمانی که من در سن ۲ یا ۳ سالگی بوده و پدرم متوجه قابلیت و استعداد من در خواندن و رقصیدن شد، مرا در کنار خودش جهت اجرا به صحنه میبرد.
در حقیقت من شیوه خوانندگی را از ویگن یاد گرفتم. در سالهای کودکی روی صحنه ترانههای مرضیه، دلکش و پوران را اجرا میکردم. ولی در عین حال به شدت سبک خوانندگی ویگن برایم زیبا و خوشایند بود. در نهایت من سبک تازهای را برای خود دنبال کردم. ولی هیچگاه فراموش نمیکنم که ویگن سرمشق من بوده است.
زمانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشتم، خطر بزرگی را به جان خریده و با وجود همه زنگ خطرها این کار را انجام دادم. پس از بازگشتم به ایران اولین فردی که در بدو ورود مرا مورد حمایت و یاری قرار داد، مسعود فردمنش بود. در آن ایام مسعود یکی از همافران نیروی هوایی در قسمتهایی از فرودگاه مشغول به کار بود. من هیچ اطلاعی نداشتم. زمانی که از هواپیما پیاده شدم، پسری به اسم بهرام گذرنامه مرا تحویل گرفته و اعلام کرد، شما که اعدامی هستی! سپس گذرنامهام را با خود به جای دیگری برد. پس از گذشت نیم ساعت دوباره به آنجا آمده و مهر ورود مرا بر روی پاسپورت درج کرد. لاکن پاسپورت را نزد خود نگه داشته و توصیه کرد لطفاً صورت خود را بپوشان و خارج شو، چنانچه تو شناخته شوی، در مخمصه میافتی. من به منزل خودم رفتم. فردای آن روز بهرام تماس گرفت و اطلاع داد من به همراه رئیسم به نزد شما میآیم. در این لحظات من از شدت هراس در آستانه سکته بودم. با خودم تصور کردم حتماً قصد دارند مرا بازداشت کرده و محاکمه کنند. آنها به منزلم آمده و من با مسعود فردمنش مواجه شدم. این شخص عزیز، پاسپورت مرا به من بازگردانده و در عین حال نامهای را برایم فراهم کرده بود که توسط دادستان انقلاب نگاشته شده بود. در آن نامه آمده بود، خانه ام را به من بازگردانند. من هیچ وقت این حمایت و مساعدت مسعود فردمنش از خاطرم نمی رود.
در نخستین کنسرتی که در کشور کانادا اجرا کردم، حال و هوای حیرت آوری در من شکل گرفته بود. سر تا پای من به لرزه افتاده و بغض گلویم را گرفته بود. پس از گذشت سالهای زیاد در نهایت با مردم عاشق و مهربان مواجه میشدم!!! احساسی که در روی صحنه در من وجود داشت، در حاضران در سالن نیز مشاهده میکردم. در کنسرت لس آنجلس نیز به همین صورت بود. این خاطرات و ایام هیچ وقت از ذهن من خارج نمیشود. محبت مردم دوباره مرا سرشار از انرژی و تکاپو کرد.
گفتگو صورت گرفته از نشریه جوانان شماره ۱۴۴۹ در بیستم ماه مارس سال ۲۰۱۵ مقارن با ۲۹ اسفند سال ۱۳۹۳ شمسی:
در برخی اوقات در زندگی هیچ رخداد تازهای ایجاد نمیشود که این روزها از نظر ما ملال آور و خسته کننده است. ولی متوجه نیستیم ممکن است رخدادهای نابهنجاری در آن روزها برای ما شکل بگیرد. به طوری که صدها بار دعا و نیایش کنیم، ای کاش مجدداً در آن ایام تکراری قرار بگیریم. من این گونه دعا میکنم، ای خدا برای همه روزهای تکراری که هیچ ناراحتی و بحرانی در آنها وجود نداشت، تو را شکر میگویم.
گفتگو از رادیو فردا در ۲۸ مارس سال ۲۰۱۵ مقارن با ۸ فروردین سال ۱۳۹۴ شمسی:
تمایل دارم همواره کارهای تازهتری را انجام دهم. همیشه سعیم بر این بوده و این موضوع که تا چه اندازه موفق بوده و یا نبودهام را مردم، شنوندگان و زمان مشخص میکنند. تمایل ندارم همچنان در ایام گذشتهای که سپری شده، غرق شوم.
گفتگو از رادیو فردا در ۲۵ مارس سال ۲۰۱۶ مقارن با ۶ فروردین سال ۱۳۶۵ شمسی:
چنانچه با فردی مواجه شوم که خودش آهنگسازی کرده، اشعار توسط خودش سروده شده و در عین حال خوانندگی کند، به شدت احساس حسرت میکنم.
من هم اکنون و همیشه اعلام کردهام، در ابتدا خودم را هنرپیشه دانسته و سپس خواننده هستم. در حقیقت من با الهام گرفتن از هنرپیشگی میتوانم آهنگها را بر روی صحنه اجرا کنم. در غیر این صورت فقط به عنوان یک خواننده عادی به خوانندگی میپرداختم. همچنین بیشتر از خوانندگی به سینما علاقهمند هستم و در عین حال تمایل دارم در آنجا فعالیت کنم. ولی پس از خروج از ایران همچنان موقعیت و شرایطی برایم مهیا نشده که بتوانم در سینما به عنوان هنرپیشه کار کنم. بسیار استقبال میکنم اگر زمانی در سینما بتوانم مشغول به کار شوم. هرچند به نظرم این موضوع زمان زیادی لازم دارد.
گفتگو از رادیو عمومی کالیفرنیای جنوبی در ۱۷ مه سال ۲۰۱۸ مقارن با ۲۷ اردیبهشت سال ۱۳۹۷ شمسی:
پدر من به عنوان کمدین آکروبات باز و مجری مشغول به کار بوده و من از زمانی که به سن سه سالگی رسیدم در کنار او کار کردم. پس از آنکه با الگو قرار دادن خوانندگان مهم و بزرگ ایران، کارهای آنها را تقلید و اجرا کردم، پدرم مرا ناچار کرد که بر روی صحنه مانده و همچنان خوانندگی کنم.
گفتگو از شبکه wdr ودر، در ۱۷ ژانویه سال ۲۰۲۰ مقارن با ۲۷ دی ماه سال ۱۳۹۸ شمسی:
یکی از چالشها و موانع بزرگی که در برابر خوانندگان زن ایران وجود دارد، چهارچوب و قوانینی است که توسط نظام حکومتی برای آنها تعیین میشود. ولی چند مزیت برای من وجود داشت که توانستم به سرعت رشد کنم. ابتدا اینکه من از سالهای کودکی بر روی صحنه بوده و اجرا بر روی صحنه و خوانندگی را به ترغیب و تشویق پدرم انجام دادم، لذا این تشویقها مرا در مسیرهای زیادی هدایت کرده و نقش بسزایی برایم داشت. دوم اینکه من در یک خانواده هنرمند رشد کردم.
اجرا روی صحنه تنها شامل خوانندگی نمیشود، لازم است یک خواننده با ترانههایش زندگی کرده و بازی کند.
گفتگو از شبکه العربیه در ۹ ژوئیه سال ۲۰۲۱ مقارن با ۱۸ تیر ماه سال ۱۴۰۰ شمسی:
در حقیقت صحنه محل شکوفایی استعدادهای من است. صحنهای که در آن یا مشغول آوازه خوانی بوده و یا در برابر دوربین فیلمبرداری هنرپیشگی میکنم. چرا که من در عین خوانندگی هنرپیشه هم هستم.
موضوع هنر در وجود و هستی خود، دلبستگی، سازش، رفاقت و مهرورزی را به همراه دارد.
اظهار نظرات دیگران درباره گوگوش:
ابی خواننده ایرانی لس آنجلسی در سیام نوامبر سال ۲۰۰۵ مقارن با ۹ آذر ۱۳۸۴ بیان کرد:
من همواره به صدای خانم گوگوش علاقه داشتم و در همه اوقات در جایگاه یک هنرمند حرمت و ارزش زیادی برایشان قائل بوده و همچنان هستم.
محسن نامجو، «دراب مخدوش» در تاریخ بیست و سوم بهمن ماه سال ۱۳۷۴:
گوگوش من را از خود بیخود میکند. در سالهای تحصیل در دبیرستان این موضوع چندان برایم جدی نبوده و به آهنگهایش گوش نمیکردم. ولی هم اکنون مشابهتهایی وجود داشته و چیزهایی از او دریافت میکنم.
رها اعتمادی در نوزدهم ماه می سال ۲۰۲۱ مقارن با ۲۹ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۰ شمسی در پاسخ به سوالی که سالهای کرونا چگونه سپری شد، آیا اعمال محدودیتهای کرونایی یا قرار گرفتن در قرنطینه خانگی برای گوگوش مشکل نبود؟
این موضوع شباهت زیادی به چرخ و فلک داشته و هیچ کدام از مراحل آن قابل رصد نبود. لازم بود کاملاً خودمان را با آن تطبیق میدادیم. در برخی اوقات که با یکدیگر دیدار داشتیم، متوجه میشدم خانم گوگوش به شدت مشتاق و افسرده صحنه است. چرا که کسی است که با صحنه زندگی میکند. جالب است موضوعی را برای شما مطرح کنم در یکی از شبها در حالی که خانم گوگوش دچار تب بود، در کشور کانادا به روی صحنه رفته و با وجود موقعیت سخت و ناراحتی جسمانی کنسرت زیبایی را بر روی صحنه اجرا کرد. پس از اجرا متوجه شدم حالش کاملاً مساعد بود. گفتم این موضوع بیشتر از اجرا و علاقه شما برای طرفداران و علاقمندانتان است. در حقیقت این امر نوعی درمان محسوب میشود. به طوری که رفتن به روی صحنه برای علاقهمندان آن موجب میشود رویکردها و عواطف منفی در او از بین برود. خانم گوگوش در جواب گفت لهایی که در ایران بود همواره دچار میگرن شدید میشد ولی پس از آنکه دوباره خوانندگی را از سر گرفته و بر روی صحنه اجرا کرد، این ناراحتی در او درمان شد. در بیشتر شبهایی که در ایران اجرا میکردند، دچار میگرن بوده و پس از اجرا حالشان خوب میشد. لذا صحنه تا این اندازه برای او مهم است.











































