معنی کلمه Sense به فارسی با چند مثال

امروز با هم یک واژه تازه انگلیسی یاد می‌گیریم

ترجمه کلمه Sense به فارسی با مثالهای کاربردی

«حس» به یک احساس جسمی یا درونی گفته می‌شود. همچنین می‌تواند واکنشی عاطفی یا غریزی نسبت به چیزی در اطرافمان باشد.

**نمونه‌ها:**

– به نظرم می‌رسد از دست من ناراحت است.
– او توانایی خوبی در قضاوت کردن دارد.
– او نسبت به خودش احساس بی‌ارزشی می‌کند.
– نظرت درباره این موضوع چیست؟
– سگ می‌تواند بفهمد که آن مرد عصبی است.
– ما پنج حس داریم: بینایی، بویایی، لامسه، چشایی و شنوایی.
– سیستم هشدار، به اعضای خانواده احساس امنیت می‌داد.
– قفل روی در، تنها یک احساس امنیت ظاهری به صاحبان مغازه می‌داد، چون به راحتی شکسته می‌شد.
– او حس ریتم موسیقایی خوبی دارد.

در مثال‌های زیر، کلمه «sense» به صورت فعل به کار رفته است:

من می‌فهمم که تو عصبانی هستی. چه اتفاقی افتاده؟
حیوانات تغییرات آب‌وهوا را زودتر درک می‌کنند.
وقتی غازها متوجه سرد شدن هوا شدند، به سمت جنوب پرواز کردند.
با درک کردنِ وجود خطر، آن خانواده از خانه‌شان به یک منطقه امن نقل مکان کردند. (این مثال یک عبارت وصفی است)

یک عبارت بسیار پرکاربرد در انگلیسی آمریکایی این است:
“That makes no sense”
یعنی «این منطقی نیست» یا «این بی‌معنی است».
از این عبارت در موقعیت‌هایی استفاده می‌شود که دلیلی قانع‌کننده برای چیزی وجود ندارد.
شما می‌توانید بگویید:
“It makes no sense”
یا
“This makes no sense”.

مثال:
او می‌گوید امروز نمی‌تواند به سر کار بیاید چون وسیله نقلیه ندارد. این حرف منطقی نیست، چون خانواده‌اش سه ماشین دارند. (می‌توان گفت: “That doesn’t make sense”)

این تکلیف مدرسه کاملاً بی‌معنی است.
این منطقی به نظر نمی‌رسد.
رانندگی هر روز این همه مسیر طولانی، توجیهی ندارد.
این اصلاً منطقی نیست.
این موضوع برای من کاملاً نامفهوم است.

نکته: دو کلمه مرتبط با حس، “sensible” (منطقی) و “sensation” (حس) هستند.

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

اگر می‌خواهید فهرست همهٔ واژه‌هایی را که با حرف A آغاز می‌شوند ببینید، به صفحهٔ مربوط به کلمات پرکاربرد انگلیسی با حرف A سر بزنید.
همچنین برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی آرین لوتوس، می‌توانید به صفحهٔ کلمات پرکاربرد انگلیسی همراه با معنی و مثال، بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.